۴- آرمان بزرگ، آرمان خدا
دانستیم که اندازۀ انسان به بزرگی آرمان اوست و بزرگترین آرمان، بزرگترین انسان را پدید میآورد. اکنون این سؤال طرح میشود که اگر بخواهیم بزرگترین انسان را پدید آوریم و به برترین فراوردۀ تربیتی دست یابیم بر چه آرمانی باید تأکید کنیم؟ مهمترین و والاترین همتی که میتوانیم در وجود یک فرد بنشانیم تا او را به رتبۀ ابَرانسان ارتقا بخشیم چیست؟ در تعالی بخشیدن به شخصیت انسانی و در تربیت دینی، چه افق والا و آرمان بزرگی برای او پدید آوریم؟
انسانها اهداف و آرمانهای مختلفی برای زندگی برگزیدهاند و عزم خود را برای رسیدن به امور مختلفی جزم میکنند.
۱٫ بعضی تمام همّت خود را صرف لذتهای دنیوی و جمعآوری ثروت و آسایش مادی برای خود و نهایتاً برای خانوادهشان میکنند.[۱] افق نگاه این افراد با حیوانات چندان متفاوت نیست؛ امام علی۷ این کسان را به گوسفند بستهشدهای تشبیه کردهاند که تمام هوش و حواسّش به سیر کردن شکم معطوف است:
«فَمَا خُلِقتُ لِیَشغَلَنِی أَکلُ الطَّیِّبَاتِ کَالبَهِیمَهِ المَربُوطَهِ هَمُّهَا عَلَفُهَا أَوِ المُرسَلَهِ شُغُلُهَا تَقَمُّمُهَا؛[۲] آفریده نشدم تا خوردن غذاهای پاکیزه مرا سرگرم کند؛ به مانند حیوان به آخور بسته که همۀ اندیشهاش علف خوردن است، یا چهارپای رهاشده که کارش برهمزدن خاکروبههاست».
حاصل هشتاد سال تلاش و تکاپوی چنین کسانی، چند ویلا و کارخانه و حساب بانکی است. اگر ارزش هرکس به اندازۀ همّت او باشد، طبعاً ارزش این شخص هم بیشتر از همینها نیست: «مَن کَانَت هِمَّتُهُ أَکلَهُ کَانَت قِیمَتُهُ مَا أَکَلَه؛[۳] کسی که همّت او خوراکش باشد قیمت او هم همان است که میخورد».
درحالیکه انسان بزرگ، دنیا را کوچک میبیند و دونهمّتی و کوتاهبینی نمیکند؛ یعنی به آب و نان و راحت و عافیت شخصی، پست و مقام و منزلت اجتماعی و متاع ناچیز دنیوی قانع نمیشود و به همین جهت از خدا درخواست میکند که گرفتار دنیا نماند: «وَ لاتَجعَلِ الدُّنیَا أَکبَرَ هَمِّنَا».[۴]
۲٫ بعضی از این حد بالاتر رفته، به فراتر از دنیا یعنی به ابدیت خود هم توجه میکنند؛ ولی تمام خواسته و دغدغهشان رهایی از جهنم و ایمنی از عذاب خداست و به رعایت واجب و حرام در حداقل خود اکتفا میکنند: «اللَّهُمَّ أَعتِقنِی مِنَ النَّارِ وَ اجعَلنِی مِن طُلَقَائِکَ وَ عُتَقَائِکَ مِنَ النَّار».[۵]
گرچه نجات از عذاب آتش، بسیار فراتر از آسایش دنیوی است و این افراد به همین جهت بسیار بزرگتر از گروه اولاند؛ اما این آرمان نیز همّت بلندی نیست؛ زیرا رعایت واجب و حرام شرعی و به خشم نیاوردن خدا، کف مسلمانی و کمترین انتظار پروردگار از مؤمنان است؛ شبیه معدل ۱۰ که نمرۀ قبولی دانشآموز است و عقاب و کیفری در پی ندارد؛ امّا نامطلوب، توبیخبرانگیز و توصیهناشدنی است. به بیان لطیف آیتالله جوادی آملی کودکانی که قبل از بلوغ از دنیا میروند هم تکلیفی ندارند و جهنم نمیروند، حتی دیوانههای زنجیری و حیوانات هم از آتش عذاب خدا محفوظاند؛ شایسته نیست انسان بالغ و عاقل با آن همه سرمایه و نعمت، همّتش معادل گوسفندها و بزغالهها یا کودکان و دیوانگان باشد و تمام افق نگاهش به نجات از جهنم منحصر بماند. دین خدا به هدف تربیت انسان و دستیابی به آفاق بلند نازل شده است نه صرفاً به هدف جهنمنرفتن.[۶]
۳٫ گروه دیگری از این مرتبه بالاتر آمده و همّتشان نه تنها ایمنی از عذاب که دستیابی به بهشت و نعمتهای آن است:[۷] «مُنَّ عَلَیَّ بِفَکَاکِ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ فِی مَن تَمُنَّ عَلَیهِ وَ أَدخِلنِی الجَنَّهَ»، «اللّهُمَّ… وَفِّقنِی فِیهِ لِمُوجِبَاتِ مَرضَاتِکَ وَ أَسکِنِّی فِیهِ بُحبُوحَاتِ جَنَّاتِکَ».[۸] حاصل تلاش و تکاپوی این افراد، بهشتی است که عرض آن معادل تمام آسمانها و زمین است.[۹]
۴٫ برخی دیگر گرچه همّت اصلیشان بهشت است؛ اما بهرۀ دنیوی خود را فراموش نمیکنند، دنیا و آخرت را با هم میخواهند و با هیچ یک از دیگری کوتاه نمیآیند. «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَه وَ فِی الآخِرَهِ حَسَنَه وَ قِنا عَذابَ النَّار».[۱۰] «وَ ابتَغِ فیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الآخِرَهَ وَ لا تَنسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا».[۱۱]
۵٫ بعضی هم قرار گرفتن در ردۀ مؤمنان معمولی قانعشان نمیکند و تلاش و آرمانشان رسیدن به مقامات بالای معنوی و بهشت برین است؛ یعنی مرتبۀ اولیای خاص خدا که برتر از مقام فرشتگان است.[۱۲]
۶٫ بعضی افق نگاهشان از این هم بالاتر است؛ نه تنها خود متقی و اهل بهشتاند که در تلاشاند تا جلودار و راهبر دیگران به سمت بهشت و الگو و سرمشق متّقیان و خوبان باشند: «رَبَّنا هَب لَنا مِن أَزواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّهَ أَعیُنٍ وَ اجعَلنا لِلمُتَّقینَ إِماما».[۱۳]
بر اساس سخن امیر مؤمنان۷، ابعاد وجودی و ارزش هرکس به اندازۀ همّت و دغدغۀ اوست و هرچه آدمی اندیشناک امور بزرگتری باشد وجود ارزشمندتری دارد؛ بنابراین بزرگترین خدمت تربیتی، ایجاد یک افق باعظمت و یا آرمان پرشکوه در وجود انسان است. اکنون میتوان پرسید: آیا همّت و آرمانی از این بالاتر هم وجود دارد؟
۷٫ در نگاه قرآن کریم و پیشوایان معصوم: بزرگترین آرمان و والاترین دغدغۀ انسانی، از همۀ اینها، بالاتر و باعظمتتر است و آن عبارت است از: «پیگیری آرمان خدا و قرارگرفتن در طرح پروردگار». طبعاً اگر انسان به دنبال چیزی باشد که خدا به دنبال آن است جانشین خدا در زمین خواهد بود.[۱۴]
۵- آرمان خدا، توحید فراگیر
آرمان مهم خدای متعال، حاکمیت الله و استقرار توحید در جانها و جوامع انسانی است که به اقامۀ دین در سراسر زمین و اصلاح همۀ عالم میانجامد؛ اینکه همۀ آحاد انسان موحّد و مؤمن باشند و توحید و ایمان در سراسر جهان و در همۀ نظامات اجتماعی جاری و حاکم باشد؛ بنابراین «تربیت آرمانی» همان «تربیت توحیدی» است و تربیت توحیدی، تربیت انسان آرمانخواهی است که همۀ جانها و همۀ جهان را الهی میطلبد.
کلانپروژۀ پروردگار در عالم انسانی، همین گسترش دین حق و اقامۀ توحید در مقیاس کل زمین است که در آیات زیر بیان شده است:
هُوَ الَّذی أَرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَ دینِ الحَقِّ لِیظهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَو کَرِهَ المُشرِکُونَ.[۱۵]
ارسال پیامبران، انزال کتابهای آسمانی و فرستادن هدایت، همه برای این بوده که دین حق و مکتب اهل بیت بر همۀ ادیان و مکاتب جهان چیره گردد و سرانجامِ جهان به دست صالحان و پارسایان رقم خورد و دین، یکپارچه الهی شود.
وَ لَقَد کَتَبنا فِی الزَّبُورِ مِن بَعدِ الذِّکرِ أَنَّ الأَرضَ یرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ.[۱۶]
در این آیۀ مبارک، خدای متعال از عزم جدی خود (کتبنا) برای اعطای زمین به بندگان صالح سخن میگوید و آرمان نهایی خود را ساده و فاش و صریح بیان میکند.
استَعینُوا بِاللَّهِ وَ اصبِرُوا إِنَّ الأَرضَ لِلَّهِ، یورِثُها مَن یشاءُ مِن عِبادِهِ وَ العاقِبَه لِلمُتَّقینَ.[۱۷]
وَ نُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفُوا فِی الأَرضِ وَ نَجعَلَهُم أَئِمَّه وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثین.[۱۸]
در این آیات نیز خدای بزرگ، زمین را از آن خود میداند و تصمیم خود را مبنی بر اینکه در نهایت آن را به پارسایان و متقین واسپارد به صراحت بیان میکند. بندگان صالحی که مورد ستم واقع شدهاند.
یُریدُ اللَّهُ أَن یُحِقَّ الحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ یَقطَعَ دابِرَ الکافِرینَ، لِیُحِقَّ الحَقَّ وَ یُبطِلَ الباطِلَ وَ لَو کَرِهَ المُجرِمُونَ.[۱۹]
خدای بزرگ میخواهد حقّ [=اسلام] را با کلمات خود ثابت گرداند و اراده کرده که کافران را ریشهکن کند؛ هرچند بزهکاران را خوش نیاید.
وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنکُم وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِی الأَرضِ کَمَا استَخلَفَ الَّذینَ مِن قَبلِهِم وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُم دینَهُمُ الَّذِی ارتَضی لَهُم وَ لَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم أَمنا یَعبُدُونَنی لا یُشرِکُونَ بیشَیئا.[۲۰]
این آیۀ کریمه نیز وعدۀ قاطع پروردگار عالم، بر استخلاف مؤمنان صالح در زمین و حاکمیت دین در آن و رفع شرک و ظلم و خوف را گوشزد میکند.
وَ قاتِلُوهُم حَتَّی لا تَکُونَ فِتنَهٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ.[۲۱].[۲۲]
در کلام بالا نیز خدای متعال، تحقق کامل دین در سراسر زمین را نشانه گرفته و افق مورد نظر خود را چنین بیان میکند که «دین» کلا و یکپارچه، الهی شود؛ یعنی نور خدا در تمام جهان فراگیر گردد: «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَو کَرِهَ الکافِرُونَ».[۲۳] توجه به کلیدواژۀ «أرض = کل زمین» در آیات بالا به عنوان یک کلیدواژۀ تکراری مهم، بسیار جالب توجه است. این موضوع چنان برای خدا مهم است که بنا بر روایات متعدد اگر تنها یک روز از عمر جهان باقی مانده باشد خدای متعال آن روز را آنقدر طولانی میکند تا این آرمان مهم محقق شود.[۲۴]
اقامۀ دین و توحیدگستری عبارت است از اسلامیسازیِ همۀ شئون زندگی فردی و نظامات اجتماعی مانند علم، هنر، اقتصاد، فرهنگ، قانون، تمدن، آموزش و پرورش، مدیریت، سیاست، معماری، سبک زندگی (پوشش، تغذیه، اوقات فراغت،…) و مانند آن.
۶- آرمان خدا بر دوش ارادههای انسانی
آنچه گفته شد آرمان خدا، خواستۀ خدا و کلانطرح او برای عالَم انسانی است؛ اما روشن است که پروردگار جهان، بهتنهایی کار خود را در اقلیم انسانها پیش نمیبرد و ارادههای مردم را در پیشبرد کار خود و رسیدن به خواستهاش دخیل میداند؛ زیرا انسان، صاحب اراده و اختیار است و خدای بزرگ بنا ندارد او را به قهر و جبر و الزام، تربیت کند یا به سعادت رساند. در نهایت این خود انسان است که باید مسیر حق را تشخیص دهد و انتخاب کند؛[۲۵] چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی؛ یعنی سعادت جوامع انسانی و هدایت امّتها نیز به قهر و الزام و اجبار صورت نمیگیرد؛ بلکه ارادۀ انسانها باید در این مسیر خرج شود. حتی سنت خدا و تصمیم او بر آن است که این کار بزرگ را با اولیای خود بهتنهایی رقم نزند. به همین جهت از تودۀ مؤمنان در طرح خود کمک خواسته است.
البته خدای ربّ العالمین، محتاج بندگان و ناتوان از هدایت آنان نیست؛ ولی از آنجا که اراده کرده است انسانها و امّتها با اختیار خود به سوی سعادت حرکت کنند از مداخلۀ مستقیم در این امر پرهیز میکند و امر اصلاح و تعالی انسان را در زندگی فردی و اجتماعی به خود آنها موکول کرده است.
بنابراین نباید تماشاچی و منتظر بمانیم تا خدای متعال، طرح خود را در زمین محقق سازد؛ بلکه در طرح گستردۀ خدا مشارکت ورزیم و او را در رسیدن به خواستهاش یاری کنیم. این تصور، گمان نابجای بنیاسرائیل بود که وقتی حضرت موسی آنان را برای فتح سرزمین مقدس به یاری طلبید، از مواجهه با کافران ستمگر، کنار کشیده و گفتند: «یا مُوسی إِنَّا لَن نَدخُلَها أَبَداً ما دامُوا فیها فَاذهَب أَنتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ».[۲۶] خدای متعال، از این شانه تهیکردن و خالی گذاشتن میدان توسط مؤمنان، ناخشنود بود و در برابر این نافرمانی و کوتاهی آنان را چهل سال به عذاب سرگردانی مبتلا ساخت.[۲۷]
بندۀ خدا عاشق خداست. ارادۀ خود را در مسیر ارادۀ خدا قرار میدهد و خدا را در رسیدن به هدفش یاری مینماید؛ یاری خدا چه برای حاکمیت توحید در جان انسانها و ساخت سیمای انسان مؤمن موحّد در وجود خود و دیگران و چه برای حاکمیت توحید در نظامات اجتماعی و ساخت جامعۀ انسانی به عنوان یک نظام اجتماعی ایمانی و توحیدی.
گاهی گمان میشود برای ساخت جامعۀ آرمانی اسلامی، باید منتظر امام زمان۷ بمانیم تا آن حضرت با دست توانای الهی و قدرت قاهر خویش، امور زمین را اصلاح گرداند و ظالمان و کافران را از سلطه و حاکمیت فرود آورد و پرچم توحید را در سراسر زمین برافرازد. این تصور، تصوری باطل و خلاف سنت پروردگار است. تصمیم قطعی خدای متعال بر این است که انسانها با قدم اختیار و ارادۀ خود به سوی کمال فردی و اجتماعی حرکت کنند و «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنفُسِهِم».[۲۸]
اگر قرار بود امام زمان به تنهایی جهان را اصلاح کند و آن جامعۀ مطلوب را پدید آورد، هزار و صد سال معطّلی و توقف نمیداشت؛ از همان ابتدا با قدرت غیبی و نیروی ماورایی خود این کار را انجام میداد. آن حضرت میتوانست با یک ارادۀ الهی و نفس مسیحایی همۀ زمین را از آلودگی کفر و شرک و ظلم و فسق و فتنه و فساد و فقر و تبعیض و پستی پاک سازد و همۀ انسانها را با دست عنایت و نظر مرحمت و گوشۀ چشم و فیض روحالقدس به انسانهای کاملی مانند سلمان و سلیمانی، عمار و مطهری یا مالک و صیاد و چمران و بهشتی تبدیل کند.
اگر قرار بود امام زمان به تنهایی جهان را اصلاح کند و پرچم توحید و عدالت را برافرازد اساساً نوبت به ایشان نمیرسید؛ زیرا پیامبر خدا حضرت محمد۶ توان ماورایی بالاتری داشت و شایستهتر بود که او این کار را با قدرت قدسی و نیروی غیبی خود به سامان رساند. حتی نوبت به پیامبر نمیرسید؛ زیرا حضرت عیسی۷ قرنها پیشتر از پیامبر خاتم، همین نفس عیسوی و دم مسیحایی را داشت و میتوانست با امداد غیبی ملکوتی و تصرف روحانی همۀ انسانها را به کمال رساند و جهان را گلستان کند.
حتی اگر قرار بود کسی به تنهایی و فارغ از ارادههای انسانی این کار را انجام دهد، نوبت به حضرت عیسی۷ هم نمیرسید؛ خود خدا با دخالت مستقیم و قدرت بیانتهای خود این کار را انجام میداد: «وَلَو شَاءَ لَهَدَاکُم أَجمَعِینَ»[۲۹] و همه را هدایت میکرد. «وَلَو شَاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَن فِی الأَرضِ کُلُّهُم جَمِیعا».[۳۰]
خدای متعال بیشک توان این کار را دارد و در نشئۀ دیگری این طرح را اجرا کرده است. در عالم فرشتگان موجوداتی آفریده که همه کامل و نورانی و هدایتیافتهاند، به تمام و کمال بندۀ مقرّب خدا هستند و از شرک و کفر و ظلم و فساد و فسق و رذیلت پاکاند. همین طرح را پروردگار متعال، در عالم انسان هم میتوانست به کار گیرد؛ اما تصمیم خدا برای خلقت انسان متفاوت بود؛ به گونهای که فرشتگان نیز شگفتزده شدند و زبان به پرسش گشودند. بنای خدا بر این شد که به انسان قوای متعدد دهد تا او با اختیار و اراده، به سوی سعادت حرکت کند؛ چه در زندگی فردی و ساختن انسان کامل و چه در زندگی اجتماعی و ساختن مدینۀ فاضله و جامعۀ کامل انسانی. به همین جهت آرمان خدای متعال در عالم انسانها با همّت و مشارکت خود انسان محقق میشود. انسانی که مؤمنانه طرح خدا را دنبال کند و خواستۀ خدا را محقق سازد:
هُوَ الَّذی أَیَّدَکَ بِنَصرِهِ وَ بِالمُؤمِنینَ؛[۳۱]
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسبُکَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ المُؤمِنینَ؛[۳۲]
لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَ أَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَ المیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالقِسطِ؛[۳۳]
وَ کَأَیِّن مِن نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُم فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا استَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَ.[۳۴]
خدای متعال به صراحت از مؤمنان برای اجرای طرح خود کمک خواسته و آنان را به مساعدت و مشارکت طلبیده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنصَارَ اللَّهِ».[۳۵]
این آیه در انتهای سورۀ مبارک صفّ، کمی بعد از آیاتی قرار گرفته که طرح نهایی خدا را بیان میکند: «هُوَ الَّذی أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدی وَدینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ وَلَو کَرِهَ المُشرِکونَ» و به این معناست که اگر قرار است دین خدا غلبه کند و پروژۀ خدا به سرانجام رسد باید مؤمنان در میدان باشند.
پس مؤمنان باید به یاری خدا و دین خدا بیایند، کار خدا را بر عهده بگیرند و ارادۀ خدا را محقق سازند: «کَمَا قَالَ عِیسَی ابنُ مَریَمَ لِلحَوَارِیِّینَ» همانگونه که حضرت عیسی مسیح۷ هم با اینکه میتوانست مرده را زنده کند برای ایجاد تحول در جامعه و اجرای حرکت شورانگیز اجتماعی از قدرتهای ماورایی استفاده نکرد. مقابل جمعیت ایستاد، از تودۀ مردم کمک خواست و فرمود: «مَن أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ؟» حواریّون گفتند: «نَحنُ أَنصَارُ اللَّهِ» ما یاران خدا هستیم و به یاری خدا میآییم. حواریّون به خوبی میدانستند که یاری ولیّ خدا، یاری خداست و اگر بخواهند به خدا کمک کنند باید به ولیّ خدا در طرحش یاری رسانند.
آنگاه مردم دو گروه شدند: «فآمنت طَائِفَهٌ مِن بَنِی إِسرَائِیلَ وَکَفَرَت طَائِفَهٌ» عدهای ایمان آوردند و با عیسی۷ همراه شدند، عدهای هم کفر ورزیدند و در مقابل پیامبر خدا قرار گرفتند؛ یعنی یک منازعۀ اجتماعی میان دو جبهۀ مؤمنان و کافران شکل گرفت. مؤمنان در این تقابل و نبرد اجتماعی، نصرت خدا و ولیّ خدا را رها نکردند و در میدان ماندند؛ «فَأَیَّدنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَی عَدُوِّهِم» خداوند نیز آنان را بر علیه دشمن کافر، یاری کرد و تأییدات الهی، امدادهای غیبی و الطاف پیدا و پنهان خود را به آنان عنایت فرمود تا آنها پیروز و غالب شدند «فَأَصبَحُوا ظَاهِرِینَ»؛ همان سنت معروف نصرت که در آیات «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت أَقدامَکُم»[۳۶] و «وَلَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه»[۳۷] آمده است.
این توضیح بعد از بیان طرح کلان پروردگار به این معناست که قانون پیروزی مؤمنان و غلبۀ دین حق بر همۀ ادیان جهان، نصرت خدا و ولیّ خداست؛ بنابراین اگر قیام و اقدامی نداشته باشیم و تماشاچی و منتظر بنشینیم اصلاحی در جهان رخ نخواهد داد و خدا و امام زمان به تنهایی این کار بزرگ را برعهده نخواهند گرفت. دقیقاً به همین دلیل است که بیش از هزار و صد سال، امام زمان در پس پردۀ غیبت قرار گرفته است و طبعاً اگر این رویّه ادامه یابد چه بسا غیبت آن حضرت، صدها سال دیگر نیز ادامه یابد.
البته تحقق ارادۀ خدا حتمی است و فرجام تاریخ بشر روشن است؛ یعنی خدا از طرح خود برای پایان تاریخ درنمیگذرد و در آن شکست نمیخورد؛ اما صبر او زیاد است و تا انسانها قیام و اقدامی نکنند پیشقدم نمیگردد؛ بلکه منتظر میماند تا کسانی پدید آیند و به وظیفۀ اجتماعی مؤمنانه عمل کنند:
یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا مَن یرتَدَّ مِنکُم عَن دینِهِ فَسَوفَ یأتِی اللَّهُ بِقَومٍ یحِبُّهُم وَ یحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَی المُؤمِنینَ أَعِزَّهٍ عَلَی الکافِرینَ یجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لایخافُونَ لَومَهَ لائِمٍ ذلِکَ فَضلُ اللَّهِ یؤتیهِ مَن یشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ[۳۸]
ظاهر آیات قرآن کریم از آیندۀ روشن تاریخ و طرح گستردۀ خدا خبر میدهد و صورت توصیفی دارد؛ ولی با توضیح بالا معلوم شد که این بیانات فراتر از مدلول مطابقی و به التزام، بر نوعی انشا و توصیه دلالت دارد؛ یعنی این نوید الهی، نوعی تکلیف و مسئولیت برای مؤمنان بیان میکند. پس مؤمنان باید این مطلوب را پدید آورند؛ نه اینکه بنشینند و بنگرند و منتظر باشند تا خدا کار خود را پیش برد و دین خود را بر همۀ ادیان زمین غلبه دهد.
به بیان دیگر این گزارهها حصولی و تکوینی نیست؛ بیشتر تحصیلی و تشریعی است. صرفاً از مقولۀ بیان «هست»ها نیست؛ «باید»هایی درون خود دارد. خدا ما را به یاری طلبیده و از ما استمداد میکند که به نصرت او و یاری دینش و اولیایش حرکت کنیم و سربازان این کار شویم. حتی از ما درخواست کرده که به او قرض دهیم؛ یعنی در کمک به او پول خرج کنیم.[۳۹] نصرت خدا تلاش برای تحقق ارادۀ خدا در رکاب اولیای او است؛ یعنی تلاش کنیم آنچه خدا خواسته است را تحت بیرق پیامبران و پیشوایان دینی جاری و محقق سازیم. حتی پس از قیام امام عصر۷ نیز انسانهایی کمربسته، جان بر کف، شمشیرکشیده و پابهرکاب باید در خدمت آن حضرت قرار گیرند و در راه برآوردن حاجات و مقاصد آن حضرت به یاری او بشتابند:
«اللَّهُمَّ اجعَلنِی مِن أَنصَارِهِ وَ أَعوَانِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنهُ وَ المُسَارِعِینَ إلیهِ فِی قَضاءِ حَوَائِجِهِ وَ المُمتَثِلِینَ لِأَوَامِرِهِ وَ نَوَاهِیهِ وَ المُحَامِینَ عَنهُ وَ المُستَشهَدِینَ بَینَ یَدَیهِ اللَّهُمَّ فَإِن حَالَ بَینِی وَ بَینَهُ المَوتُ الَّذِی جَعَلتَهُ عَلَی عِبَادِکَ حتماً مَقضِیّا فَأَخرِجنِی مِن قَبرِی مُؤتَزِرا کَفَنِی شَاهِرا سَیفِی مُجَرِّدا قَنَاتِی مُلَبِّیا دَعوَهَ الدَّاعِی فِی الحَاضِرِ وَ البَادِی».[۴۰]
۷- انسان بزرگ، در پی آرمان خدا و حاکمیت توحید فراگیر
کسی که این دغدغه را داشته باشد، شب و روز بدان اهتمام ورزد و سرمایههای وجود خود را صرف آن گرداند بزرگترین انسان است. آرمان توحیدگستری در همۀ عالم (جانها و جوامع انسانی)، آرمان نصرت خدا و یاری دین او در مقیاس زمین و زمان، آرمان جهاد فی سبیل الله، آرمان اعتلای اسلام در ابعاد جهانی، آرمان پدید آوردن جامعۀ توحیدی جهانی و حاکمیت معصوم در سراسر جهان، آرمان اقامۀ دین و عینیت آن، آرمان اصلاح جهان و اسلامیسازی همۀ نظامات اجتماعی و حکومت صالحان و متقیان، آرمان تمدنسازی اسلامی، آرمان ریشهکنسازی کفر و طاغوت و خلاصه آرمان انتظار و ظهور.[۴۱] توحیدگستری در همۀ نظامات اجتماعی شامل اسلامیسازیِ علم، هنر، اقتصاد، فرهنگ، قانون، تمدن، آموزش و پرورش، مدیریت، سیاست، معماری، سبک زندگی (پوشش، تغذیه، اوقات فراغت،…) و مانند آن میگردد و همۀ شئون زندگی اجتماعی را در برمیگیرد.
چنین آرمان و همّتی بالاترین آرمانها و همّتهاست. کسی که دغدغۀ دینداری همۀ انسانها و ایجاد تمدن اسلامی در همۀ زمین را دارد و کمال و سعادت را نه تنها برای خود که برای همگان میخواهد و به نجات همۀ انسانها از جهل و ظلمت و گمراهی میاندیشد در مقایسه با کسی که همّتش دینداری شخصی و توحید فردی است قطعاً بزرگتر و والاتر است.

انسان کامل مد نظر دین، یک مجاهد پرخروش حاضر در صحنه، مانند اصحاب بدر و حنین و یاران سیدالشهدا۷ است که برای غلبۀ دین خدا فداکاری و جاننثاری میکند و سر از پا نمیشناسد.
انسان مؤمن تراز اسلام، ارادۀ خود را در ارادۀ خدا فانی میکند و پروژۀ خدا را بر خواستۀ خود ترجیح میدهد.
انسان اخلاقیِ اسلام، همۀ خوبیها را در ابعاد جهانی، تاریخی و تمدنی دنبال میکند و همۀ جغرافیای زمین را ایمانی و اخلاقی میخواهد.
این آرمان، زیرساخت همۀ تلاشهای تربیتی است و تعالی انسان در همۀ ساحتهای تربیتی باید ناظر به آن باشد. از این پس فعالیتهای تربیتی هدفمند خواهند شد. اگر میبایست جسم و فکر و شخصیت خود را ارتقا بخشیم دقیقاً برای رسیدن به این آرمان است.
⚫ دقیقاً برای رسیدن به این آرمان باید ارتباط با خدا را بیفزاییم.
⚫ برای رسیدن به همین آرمان باید فضایل اخلاقی را در جان خود و متربیان خود پدید آوریم.
⚫ برای رسیدن به همین آرمان باید در تقویت قوای ذهنی و عقلانی بکوشیم.
⚫ برای رسیدن به همین آرمان باید مهارتهای اجتماعی را افزایش دهیم.
⚫ برای همین آرمان، باید توانمندیهای جمعی و تشکیلاتی را در خود بیفزاییم.
⚫ برای همین آرمان باید به سوی توان سیاستگذاری، حکمرانی و تولید علوم انسانی اسلامی حرکت کنیم.
⚫ در همۀ موارد، آن آرمان باید حاضر باشد.

به بیان دیگر انسان باید در ساحتهای مختلف (ساحت ایمانی اعتقادی، ساحت عبادی سلوکی، ساحت فکری ذهنی عقلانی، ساحت خلقی شخصیتی، ساحت زیستی بدنی، ساحت هنری، ساحت خانوادگی، ساحت فرهنگی اجتماعی، ساحت اقتصادی معیشتی، ساحت جمعی تشکیلاتی، ساحت صنفی حرفهای، ساحت سیاسی انقلابی تمدنی، ساحت محیطی) رشد کند و تربیت شود. همۀ آن رشدها و عظمتها در پرتو این آرمان قرار میگیرد. در همۀ ساحتها فرد باید به دنبال این باشد که «آدم خدا» شود و کار خدا را راه بیندازد و توحید را محقق سازد. به بیان دیگر هدف انسان مؤمن از زندگی و بندگی، بر هدف خدا از خلقت متفرع است؛ بنابراین اول باید هدف خدا را بشناسد و سپس برای زندگی تدبیر کند. اول آرمان الهی را بداند و بعد هویّت فردی و معنوی خود را رقم زند.
آرمان «توحید جهانی» یک هدف متعالی و چتر شامل فراساحتی است که همۀ اهداف تربیتی را در دامان خود قرار میدهد. بر این اساس «آدم شدن»، «انسان معنوی شدن» یا «عالم دین شدن» هدف نهایی نیست؛ هدف نهایی «آدم خدا شدن» است و اگر تلاش میکنیم عالم دین یا انسان معنوی شویم به این جهت است که در یاری خدا موفقتر باشیم و در تحقق ارادۀ پروردگار مؤثرتر؛ و معنویتِ تنها، منهای این ویژگی را ارزشمند نمیدانیم. اگر برای ورزیدگی جسم خود تلاش میکنیم، اگر برای افزایش تواناییهای ذهنی و عقلانی میکوشیم یا اگر فضایل اخلاقی، مهارتهای اجتماعی و تواناییهای تشکیلاتی را دنبال میکنیم همه به آن جهت است که در راه نصرت خدا و اولیای خدا و برای رسیدن به آن غایت بلند آمادهتر و مؤثرتر باشیم. بعد از آن «علم برای علم»، «هنر برای هنر»، «مهارت برای مهارت» و مانند آن به «علم و هنر و مهارت متعهد» و «علم برای آرمان»، «هنر برای یاری دین خدا»، «مهارت برای گسترش توحید» تبدیل میشود. کلیدواژۀ اصلی در تربیت، «آرمان الهی» است و «قیام» برای آن؛ یعنی تربیت کسی که دغدغهمند کار خدا باشد و برای تحقق آن تمامقد قیام کند.
مرد آرمانهای الهی، خمینی کبیر به دنبال چنین مقصدی بود. دبیر کل حزب مؤتلفۀ اسلامی آقای محمدنبی حبیبی نوشته است: «زمانی من از مرحوم عسگراولادی خاطرهای از امام شنیدم و از ایشان خواستم این خاطره را برای من مکتوب کنند. ایشان گفتند من در اسفند سال ۱۳۴۱ و بعد از غائلۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی که مراجع و علما در مقابل نظام شاه ایستادند در قم با امام ملاقات کردم و به امام عرض کردم شرایط خیلی سخت شده است و همۀ مبارزین را سایه به سایه تعقیب میکنند. امام در پاسخ به ایشان میگویند: آقای عسگراولادی! شما میدانید مقصود ما از این نهضت چیست؟ نهضت ما سه مرحله دارد. یک: اسلامی کردن ایران، دو: اسلامی شدن جهان اسلام و سه: جهانی شدن اسلام و آن روز است که محضر امام زمان۷ عرض میکنیم: مولای ما جهان آمادۀ قدوم مبارک شماست».

تزکیه و سلوک معنوی به هدف «الهی شدن انسان» است و الهی شدن انسان به معنای «مرد خدا شدن» و قرار گرفتن در مسیر اهداف پروردگار و خدمت کردن به آرمان اوست. انسان الهی باید کار خدا را پیش ببرد، بار خدا را بردارد، مقصد خدا را دنبال کند، دست خدا را بگیرد، ارادۀ خدا را محقق سازد و در یک کلام در خدمت او باشد:
وَ اجعَلنَا فِی طَاعَتِکَ مُجِدِّینَ وَ فِی خِدمَتِکَ رَاغِبِین؛[۴۲]
أَن تَجعَلَ أَوقَاتِی مِنَ اللَّیلِ وَ النَّهَارِ بِذِکرِکَ مَعمُورَه وَ بِخِدمَتِکَ مَوصُولَه وَ أَعمَالِی عِندَکَ مَقبُولَه حَتَّی تَکُونَ أَعمَالِی وَ أَورَادِی کُلُّهَا وِردا وَاحِدا وَ حَالِی فِی خِدمَتِکَ سَرمَدا؛[۴۳]
قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحِی، وَ اشدُد عَلَی العَزِیمَهِ جَوانِحِی.[۴۴]
خدمت به خدا و سربازی او بیشک نیازمند ایمان و معنویت و خلوت و عبادت است؛ اما کسی صرفاً با نماز و عبادت یا پرهیز از گناههای فردی، خادم کارگزار خدا یا سرباز لشکر او نمیشود. نماز خواندن خدمت به خدا نیست؛ بیشتر مایۀ طهارت درونی شخص و خدمت به خود است. برای خدمت به خدا و عضویت در لشکر او باید کاری را که او در نظر دارد، انجام دهیم و به اهداف و مقاصد او کمک کنیم؛ یعنی دین خدا را و ایمان و توحید و ارزشهای الهی را در جهان بگسترانیم؛ بنابراین «توحید فردی و حاکمیت الله بر جان انسان»، در مسیر «توحید جمعی و حاکمیت الله بر جامعه و جهان» قرار دارد و انسان مؤمن موحّد را در تکاپو برای پدید آوردن جامعۀ ایمانی توحیدی قرار میدهد.
هر یک از ما اگر بخواهیم انسان الهی شویم، باید روزانه به عزّت و عظمت اسلام در عالم و گسترش این مکتب در سراسر زمین فکر کنیم و برای سربلندی و اعتلای آن در مقیاس جهانی کاری و اقدامی داشته باشیم. مردان خدا و انسانهای ربّانی[۴۵] کسانی هستند که توان خود را برای پیگیری هدف خدا و برداشتن بار او به کار میگیرند و با مجاهدت و فداکاری در راه حاکمیت دین خدا در زمین تلاش میکنند. این گروه به حقیقت خلیفۀ خدا در زمین و صف مستحکم او هستند.
بنابراین در کنار خلیفه اللّهیِ فردی به استخلاف امّت هم باید توجه کرد. استخلاف فردی به این است که انسان مؤمن بهتنهایی و بریده از دیگران، به خدای متعال تقرّب پیدا کند؛ اما بالاتر از آن که باید افقِ نگاه مؤمنانه باشد و دین خدا هم برای آن آمده است، استخلاف امّت است؛ یعنی عبودیت جمعیِ یکپارچه که امّت با صورت ترکیبی و هیئت اجتماعی خود به طاعت و بندگی نائل آید و تقرّب به خدای متعال پیدا کند (سمفونی هماهنگ ایمانی و توحیدی، نه تکنوازی توحیدی). این استخلاف حول محور ولیّ امّت شکل میگیرد و کسی که میخواهد به استخلاف فردی برسد باید دغدغهمند استخلاف امّت هم باشد.
***
این رویکرد تربیتی را «تربیت آرمانی توحیدی» یا «استراتژی انتظار در تربیت»[۴۶] مینامیم. تربیت آرمانی علاوه بر اشارهای که در قرآن کریم به آن شده،[۴۷] در کلام امام کاظم۷ با این عبارت آمده است: «الشِّیعَهُ تُرَبَّی بِالأَمَانیّ مُنذُ مِائَتَی سَنَه؛ (از ابتدای تاریخ اسلام یعنی) در دویست سال گذشته، شیعه در سایۀ آرمانها پرورده میشود».[۴۸]
آرمان قیام و انقلاب مهدی۷ یک فلسفۀ بزرگ اجتماعی است که مهمترین عنصر آن خوشبینی به آیندۀ بشر و تلاش برای فراگیرسازی توحید و عدالت است. این آرزو مایۀ تربیت انسانهای انقلابی مؤمنی است که برای تحقق آن جانفشانی و مجاهدت میکنند. شیعه در سایۀ این آرمان بلند، به جریان رشد و پرورش خود ادامه داده و بار مسئولیت انسان را درگردنههای سخت تاریخی به دوش کشیده و از حرکت نایستاده است.
بزرگ حماسهساز قرن، خمینی کبیر فرمود: «ما با خواست خدا دست تجاوز و ستم همۀ ستمگران را در کشورهای اسلامی میشکنیم و با صدور انقلابمان که در حقیقت صدور انقلاب راستین و بیان احکام محمدی۶ است، به سیطره و سلطه و ظلم جهانخواران خاتمه میدهیم و به یاری خدا راه را برای ظهور منجی مصلح کل و امامت مطلق حق، امام زمان ارواحنا فداه هموار میکنیم».[۴۹]
پاورقی ها :
- . وصف حال این گروه در آیۀ زیر آمده است: «فَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنیَا وَمَا لَهُ فِی الآخِرَهِ مِن خَلَاقٍ؛ بعضی مردم گویند: پروردگارا، ما را از نعمتهای دنیا بهرهمند ساز و آنان را از نعمت آخرت نصیبی نیست» (سورۀ بقره، آیۀ ۲۰۰). ↑
- . نهج البلاغه، نامۀ ۴۵٫ ↑
- . ورّام بن ابیفراس؛ مجموعه ورّام، ج۱، ص۴۸٫ «مَن کَانَت هِمَّتُهُ مَا یَدخُلُ بَطنَهُ کَانَت قِیمَتُهُ مَا یَخرُجُ مِنهُ» (عبدالواحد آمدی؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، حدیث ۲۵۷۷). ↑
- . علی بن موسی بن طاووس؛ إقبال الأعمال، ج۱، ص۱۷۸٫ ↑
- . تعابیر متعددی با این مضمون در ادعیۀ مأثور آمده است: «وَ قِنا عَذابَ النَّارِ» (سورۀ بقره، آیۀ ۲۰۱)؛ «الغَوثَ الغَوثَ خَلِّصنَا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ» (دعای جوشن کبیر)، «أَجِرنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیر» (دعای مجیر)؛ «نَجِّنَا مِنَ النَّارِ بِعَفوِک» (علی بن موسی بن طاووس؛ إقبال الأعمال، ج۱، ص۱۸۱). ↑
- . ر.ک: محمد عالمزادۀ نوری؛ آشنایی با فقه اخلاق؛ درآمدی بر دانش اخلاق استنباطی و اجتهادی، ص۲۵۴٫ ↑
- . «وَ أَدخِلنِی الجَنَّهَ وَ زَوِّجنِی مِنَ الحُورِ العِین» (محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی، ج۳، ص۳۴۴). ↑
- . علی بن موسی بن طاووس؛ إقبال الأعمال، ج۱، ص۲۰۶٫ ↑
- . «وَ سارِعُوا إِلی مَغفِرَهٍ مِن رَبِّکُم وَ جَنَّهٍ عَرضُهَا السَّماواتُ وَ الأَرضُ أُعِدَّت لِلمُتَّقینَ» (سورۀ آلعمران، آیه۱۳۳)، «سابِقُوا إِلی مَغفِرَهٍ مِن رَبِّکُم وَ جَنَّهٍ عَرضُها کَعَرضِ السَّماءِ وَ الأَرضِ أُعِدَّت لِلَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِکَ فَضلُ اللَّهِ یُؤتیهِ مَن یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الفَضلِ العَظیمِ» (سورۀ حدید، آیه۲۱). ↑
- . سورۀ آلعمران، آیۀ ۲۰۱٫ ↑
- . سورۀ قصص، آیۀ ۷۷٫ ↑
- . وصف حال این گروه در آیۀ زیر آمده است: «وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنعَمَ اللَّهُ عَلَیهِم مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقا؛ و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز) همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان؛ و آنها رفیقهای خوبی هستند» (سورۀ نساء، آیۀ ۶۹). ↑
- . سورۀ فرقان، آیۀ ۷۴٫ ↑
- . البته همین آرمان الهی هم در مراتب متعددی دنبال میشود و انسان آرمانی اسلام، تصویر پیوستاری و اشتدادی دارد. جهاد فی سبیل الله و پیگیری آرمان خدا هم مراتب دارد؛ بنابراین هرچه انسان مؤمن، مجاهدت بیشتری در تحقق آرمان خدا داشته باشد و برای آن مایۀ بیشتری بگذارد، آرمانگراتر و ارزشمندتر خواهد شد. ↑
- . سورۀ توبه، آیۀ ۳۳ و سورۀ صف، آیۀ ۹٫ ↑
- . سورۀ انبیاء، آیۀ ۱۰۵٫ ↑
- . سورۀ اعراف، آیۀ ۱۲۸٫ ↑
- . سورۀ قصص، آیۀ ۵٫ ↑
- . سورۀ انفال، آیۀ ۷ و ۸؛ این مضمون در سورۀ یونس، آیۀ ۸۲ و سورۀ شوری، آیۀ ۲۴ نیز آمده است. ↑
- . سورۀ نور، آیۀ ۵۵٫ ↑
- . سورۀ انفال، آیۀ ۳۹٫ نظیر آن نیز در این آیۀ شریف آمده است: وَ قاتِلُوهُم حَتَّی لاتَکُونَ فِتنَهٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ (سورۀ بقره، آیۀ ۱۹۳). ↑
- . آیۀ شریف «وَ لَو شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّه واحِدَه – وَ لا یَزالُونَ مُختَلِفینَ إِلاَّ مَن رَحِمَ رَبُّکَ – وَ لِذلِکَ خَلَقَهُم» (سورۀ هود، آیۀ ۱۱۸ و ۱۱۹) نیز بر همین معنا دلالت دارد. خدای متعال در این آیۀ میفرماید انسانها برای این خلق شدهاند که امّت واحده شوند و اختلاف آنان همه از بین برود. رفع اختلافات انسانها نیز در پرتو تعالیم انبیا و عمل به آن است: «کانَ النَّاسُ أُمَّه واحِدَه فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنذِرینَ وَ أَنزَلَ مَعَهُمُ الکِتابَ بِالحَقِّ لِیَحکُمَ بَینَ النَّاسِ فیمَا اختَلَفُوا فیهِ وَ مَا اختَلَفَ فیهِ إِلاَّ الَّذینَ أُوتُوهُ مِن بَعدِ ما جاءَتهُمُ البَیِّناتُ بَغیا بَینَهُم فَهَدَی اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا لِمَا اختَلَفُوا فیهِ مِنَ الحَقِّ بِإِذنِهِ وَ اللَّهُ یَهدی مَن یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُستَقیم» (سورۀ بقره، آیۀ ۲۱۳). ↑
- . سورۀ صف، آیۀ ۸٫ مشابه این معنا در جای دیگر نیز آمده است: «یُریدُونَ أَن یُطفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفواهِهِم وَ یَأبَی اللَّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَو کَرِهَ الکافِرُونَ» (سورۀ توبه، آیۀ ۳۲). ↑
- . «لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُّنیَا إِلَّا یَومٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ الیَومَ حَتَّی یَخرُجَ فِیهِ وَلَدِیَ المَهدِیُّ فَیَنزِلَ رُوحُ اللَّهِ عِیسَی ابنُ مَریَمَ فَیُصَلِّیَ خَلفَهُ وَ تُشرِقَ الأَرضُ بِنُورِهِ وَ یَبلُغَ سُلطَانُهُ المَشرِقَ وَ المَغرِبَ» (محمد بن علی بن الحسین صدوق؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۲۸۰). ↑
- . «وَ لَو شاءَ لَهَداکُم أَجمَعینَ» (سورۀ نحل، آیۀ ۹)؛ «وَ لَو شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُم عَلَی الهُدی» (سورۀ انعام، آیۀ ۳۵)؛ «وَ لَو شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَن فِی الأَرضِ کُلُّهُم جَمیعا أَ فَأَنتَ تُکرِهُ النَّاسَ حَتَّی یکُونُوا مُؤمِنینَ؟» (سورۀ یونس، آیۀ ۹۹)؛ «وَ لَو شاءَ اللَّهُ ما أَشرَکُوا» (سورۀ انعام، آیۀ ۱۰۷) و نیز سورۀ انعام، آیات ۱۱۲و۱۳۷؛ «إِنَّا هَدَیناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِرا وَ إِمَّا کَفُورا» (سورۀ انسان، آیۀ ۳) و آیات فراوان دیگر. ↑
- . سورۀ مائده، آیۀ ۲۴٫ ↑
- . سورۀ مائده، آیات ۲۰ تا ۲۶٫ ↑
- . سورۀ رعد، آیۀ ۱۱٫ ↑
- . سورۀ نحل، آیۀ ۹٫ ↑
- . سورۀ یونس، آیۀ ۹۹٫ ↑
- . سورۀ انفال، آیۀ ۶۲٫ ↑
- . سورۀ انفال، آیۀ ۶۴٫ ↑
- . سورۀ حدید، آیۀ ۲۵٫ ↑
- . سورۀ آلعمران، آیۀ ۱۴۶٫ ↑
- . سورۀ صف، آیۀ ۱۴٫ ↑
- . سورۀ محمد، آیۀ ۷ ↑
- . سورۀ حج، آیۀ ۴۰٫ ↑
- . سورۀ مائده: آیۀ ۵۴٫ ↑
- . «مَن ذَا الَّذی یُقرِضُ اللَّهَ قَرضا حَسَنا فَیُضاعِفَهُ لَهُ» (سورۀ بقره، آیۀ ۲۴۵ و سورۀ حدید، آیۀ ۱۱). ↑
- . ابراهیم بن علی کفعمی؛ البلد الأمین و الدرع الحصین، ص۸۳، دعای عهد. ↑
- . «در این مرحله از انقلاب، هدف عمده عبارت است از ساختن کشوری نمونه که در آن، رفاه مادّی همراه با عدالت اجتماعی و توأم با روحیه و آرمان انقلابی، با برخورداری از ارزشهای اخلاقی اسلام تأمین شود. هریک از این چهار رکن اصلی، ضعیف یا مورد غفلت باشد، بقای انقلاب و عبور آن از مراحل گوناگون ممکن نخواهد شد». (پیام رهبری در چهلمین روز ارتحال امام خمینی، ۲۳/۴/۱۳۶۸).«باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هرچه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنا فداه) است، نزدیک کنید» (بیانیۀ گام دوم انقلاب، ۲۲/ ۱۱/ ۱۳۹۷). ↑
- . ابراهیم بن علی کفعمی؛ البلد الامین و الدرع الحصین، ص۳۲۶، دعای فرج. ↑
- . محمدباقر مجلسی؛ زاد المعاد، ص۶۴، دعای کمیل. ↑
- . همان. ↑
- . «وَ کَأَیِّن مِن نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُم فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا استَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَ» (سورۀ آلعمران، آیۀ ۱۴۶). ↑
- . ر.ک: اسماعیل شفیعی سروستانی؛ استراتژی انتظار. ↑
- . «وَ ما أَرسَلنا مِن قَبلِکَ مِن رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّی أَلقَی الشَّیطانُ فی أُمنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ ما یُلقِی الشَّیطانُ ثُمَّ یُحکِمُ اللَّهُ آیاتِهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ؛ هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه هرگاه آرمان را در نظر میگرفت (و طرحی برای پیشبرد اهداف الهی خود میریخت)، شیطان در آن دسیسه [و با آن مقابله] میکرد؛ امّا خداوند القائات شیطان را از میان میبرَد، سپس آیات خود را استحکام میبخشد؛ و خداوند دانا و حکیم است» (سورۀ حج، آیۀ ۵۲). ↑
- . محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی، ج۱، ص۳۶۹ و محمد بن ابراهیم نعمانی؛ الغیبه، ص۲۹۵٫ ↑
- . سید روحالله خمینی؛ صحیفۀ امام، ج۲۰، ص۳۴۵٫ ↑
برای تهیه این کتاب به انتشارات مرکز مدیریت واقع در قم، بلوار معلم، تقاطع عماریاسر، روبروی ساختمان ناشران با شماره تماس ۰۲۵۳۷۷۳۰۸۶۰ مراجعه نمائید یا به صورت مجازی از طریق این لینک خریداری فرمائید
کتاب تربیت آرمانی توحیدی – فصل اول ، بخش اول
کتاب تربیت آرمانی توحیدی – فصل اول ، بخش دوم






















