• امروز : دوشنبه, ۲۶ آبان , ۱۴۰۴
  • برابر با : Monday - 17 November - 2025
7

کتاب تربیت آرمانی توحیدی – فصل اول ، بخش اول

  • کد خبر : 8227
  • 17 تیر 1404 - 9:35
کتاب تربیت آرمانی توحیدی – فصل اول ، بخش اول
فصل اول کتاب تربیت آرمانی توحیدی - نظریه بنیادین فراساحتی و راهبرد آرمانگرای ایمانی و ولایی در تربیت اسلامی . نوشته حجت الاسلام و المسلمین عالم زاده نوری

تربیت آرمانی توحیدی

نظریه بنیادین فراساحتی

و راهبرد آرمانگرای ایمانی و ولایی در تربیت اسلامی

محمد عالم‌زاده نوری

«وَ ما أَرسَلنا مِن قَبلِکَ مِن رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّی أَلقَی الشَّیطانُ فی‏ أُمنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ ما یُلقِی الشَّیطانُ ثُمَّ یُحکِمُ اللَّهُ آیاتِهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ؛

هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه هرگاه آرمان را در نظر می‌گرفت [و طرحی برای پیشبرد اهداف الهی خود می‌ریخت]، شیطان در آن دسیسه [و با آن مقابله] می‌کرد؛ امّا خداوند القائات شیطان را از میان می‌بَرد، سپس آیات خود را استحکام می‌بخشد؛ و خداوند دانا و حکیم است».[۱]

امام کاظم علیه السلام : «الشِّیعَهُ تُرَبَّی بِالأَمَانیّ؛ شیعه در سایه آرمان‌ها پرورده می‌شود».[۲]

بِنَفسِی أَنتَ أُمنِیَّهُ شَائِقٍ یَتَمَنَّى‏

رهبر انقلاب، آیت‌الله خامنه‌ای: مسأله اول، شکل دادن به یک آرمان… است که بتواند به فعالیت‌ها و تلاش‌های جوان جهت بدهد؛ چون بدون آرمان، نه می‌شود درست زندگی کرد و نه تلاش انسان، منضبط خواهد بود. باید آرمان و خطّ روشن و افق واضحی در مقابل وجود داشته باشد که به انسان جهت بدهد.[۳]

 

تقریظ استاد ارجمند، آیت‌الله سید یدالله یزدان‌پناه

بسم الله ارحمن الرحیم

تربیت انسان و جامعه در مسیر کمال، از بزرگ‌ترین دغدغه‌های انبیای الهی است. بی‌تردید «کمال» در نسبت درست فرد و جامعه با خدای متعال، رقم می‌خورد و همۀ ساحت‌های عالم انسانی را در بر می‌گیرد. حقیقا بندگی و توحید همۀ ابعاد وجود انسان از ظاهری‌ترین مراحل تا باطنی‌ترین، از فردی‌ترین حالات تا اجتماعی‌ترین، از کوچک‌ترین امور تا بزرگ‌ترین وقایع حاکمیتی و راهبری و یا بالاتر، جهات تمدنی و جهانی را شامل می‌گردد.

انبیای الهی کمر همت بسته‌اند تا همگان را برای همۀ این ساحت‌ها تربیت کنند؛ اما اینجا پرسشی اساسی مطرح است و آن اینکه این امور متکثر چگونه در حرکت انبیا کنار هم سامان می‌یابند؟ راهبرد اساسی حرکت آنان چیست؟

از یک منظر مشاهده می‌کنیم این راهبرد به شدت توحیدی است و بر تربیت ایمانی استوار است و در قله‌هایش بر پرورش موحدان و بسط بندگی ناب تکیه شده است و از سویی این راهبرد به غایت اجتماعی است و داعیۀ تغییر اساسی جامعه و تشکیل نظام اجتماعی بر محور بندگی و توحید را دارد و از سوی دیگر از همین مجرا خود را به همۀ حوزه‌های فردی و مجاری جزئی می‌کشاند و همۀ وجود انسان را در راستای تقرب به حق سبحانه سامان می‌دهد: «وَ لَقَد بَعَثنا فی‏ کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولا أَنِ اعبُدُوا اللَّهَ وَ اجتَنِبُوا الطَّاغُوت»‏ (سورۀ نحل، آیۀ ۳۶).

به‌ هر روی این التفات به راهبرد انبیا، باید در همۀ شئون و ساحت‌های تربیتی نمایان گردد. کتاب «تربیت آرمانی توحیدی» نگاشتۀ فاضل متقی و صاحب اندیشه، معاون تهذیب و تربیت حوزه‌های علمیه حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین عالم‌زاده نوری‌حفظه‌الله در این زمینه می‌تواند بسیار راه‌گشا باشد.

این اثر توانسته است پرسش عمیقی را درباره افق تربیتی اصلی در همۀ حوزه‌های متکثر طرح کند. نفس توجه به این پرسش از سویی و پرداختن به پاسخ درخور از سوی دیگر و نیز بسط و شفاف‌سازی این افق تربیتی از سوی سوم و چگونگی حرکت به سمت آن از سوی چهارم این اثر را در این زمینه، ارزشمند و بی‌بدیل ساخته است. حقیقت این است که این دست تأملات باید فراوان صورت گیرد تا به عمق مسئله بتوان راه برد و با بصیرت کامل در این مسیر گام برداشت.

تربیت موحدان بصیر، عالم و مجاهد که به اقدام اجتماعی برخیزند، گام نهادن در مسیر حرکت انبیای عظام است و این عده، وارثان برجستۀ پیامبران به‌شمار می‌آیند. در این راستا تربیت معنوی و توحیدی باید به شدت مورد توجه باشد و بر معرفت‌آموزی و تلاش علمی هم باید حقیقتاً پای فشرد و البته حاصل کار باید سمت و سوی مأموریت اجتماعی و تحول‌آفرینی و تمدن‌سازی داشته باشد. روش‌های جمع سالم میان این سه را باید به عنوان قلۀ کار به همگان معرفی کرد.

در پایان برای مؤلف گران‌قدر این اثر توفیقات بیشتر را آرزو می‌کنم. ۹ ذی‌القعده ۱۴۴۵ برابر با ۲۹/ ۲/ ۱۴۰۳ – سید یدالله یزدان‌پناه

 

سرآغاز

پدری به هوش سرشار و استعداد ویژۀ فرزند خود پی برده بود و آیندۀ درخشانی را برای او آرزو می‌کرد. او تصور می‌کرد که فرزندش با این همه ظرفیت و نخبگی، پس از دورۀ دبیرستان با رتبۀ بسیار بالای تک‌رقمی در یک دانشگاه معتبر قبول می‌شود و با تحصیلات دانشگاهی به دانشمندی اثرگذار و برجسته تبدیل می‌گردد و خدمات ویژه‌ای به عالم علم و فناوری خواهد داشت و اثرات ماندگاری در سطوح بالا خواهد آفرید. پدر، با این تصور تلاش می‌کرد فرزند خود را برای آن دورۀ عالی آماده و مجهز سازد. به همین منظور انواع مهارت‌ها و اطلاعات مفید از جمله تایپ سریع ده‌انگشتی، نرم‌افزارهای کاربردی و یکی دو زبان بیگانه را به او آموخت تا در محیط دانشگاه از اقران خود جلوتر افتد و به موفقیت‌های بالاتری دست یابد. این فرزند به دبیرستان رسید و با این همه مهارت و برتری نسبت به دوستان خود خدمات جالب توجه و ارزشمندی انجام می‌داد و در معرض پیشنهادهای کاری وسوسه‌انگیزی قرار گرفت.

در نهایت چه رخ داد؟ بر اثر همین پیشنهادها، مشغولیت شدیدی برای او پدید آمد به حدی که انگیزه‌ای برای شرکت در کنکور و رفتن به دانشگاه نداشت و به کارهای اپراتوری ساده مانند تایپ و طراحی و تدوین و ترجمه مشغول شد و از اینکه هم خدمتی می‌کند و هم درآمدی دارد خرسند بود.

خطای این پدر در تربیت فرزند چه بود؟

تشخیص این پدر نسبت به هوش و استعداد فرزند خطا نبود. لطف فراوانی هم در حق او داشت و نیازهای علمی و مهارتی او را فراتر از حدّ انتظار تأمین کرد؛ اما یک موضوع اساسی و یک امر حیاتی را از قلم انداخته و به او نداده بود که همان، مایۀ محرومیت او گشت: «آرمان» را و «افق متعالی» را.

اینکه فرزند به سطح نازلی از خدمات معمولی بسنده می‌کند و از دستیابی به آفاق بلند بازمی‌ماند حاصل «نداشتن آرمان» است. اگر پدر به جای این همه مهارت و دانایی به او آرمان داده بود بی‌تردید او به دنبال همۀ این دانایی‌ها و دارایی‌ها می‌رفت و همۀ این مهارت‌ها را با تلاش شخصی خود می‌آموخت.

این حکایت آشنا، حکایت بسیاری از نظامات آموزشی و تربیتی ماست. اگر حوزۀ علمیه، دانشگاه یا هر نهاد تعلیمی و تربیتی دیگر به فراگیران خود آرمان نبخشد، هرچه تلاش و تکاپو داشته باشد و هرچه دانش و مهارت و تخصص به آنان دهد؛ خروجی کوتاه‌قامت و ضعیفی تحویل داده است. تربیت آرمانی توحیدی، تربیت اصیل و عریق دینی است که بر پایۀ انتقال یک نگرش حاکم و ارائۀ یک جهت‌گیری آرمانی کلان برای حیات شکل گرفته و کارآمدی خود را در صحنه‌های مختلف نمایانده است.

از زاویۀ دیگری نیز به این موضوع می‌توان نظر کرد.

تربیت انسان، ساحت‌های متعدد و عرصه‌های زیادی دارد که پرداختن به همۀ آنها مفید بلکه ضروری است و در منابع اسلامی نیز به آنها توجه شده است. نظامات تربیتی و اندیشمندان عرصۀ تربیت به پیچیدگی و پرمؤلفگی امر تربیت توجه کرده‌اند و ساحت‌ها و ابعاد تربیت را برشمرده‌اند. این «نگاه یک‌پارچۀ چندضلعی به ابعاد متنوع تربیت» بی‌تردید ضرورت دارد. ساحت‌های تربیت، هدف کلان تربیت را خرد و اهداف تربیت را دسته‌بندی می‌کنند. شناخت اهداف و ساحت‌های تربیت، برنامه‌ریزی‌ها و اقدامات ما را در مقام تربیت جامع‌تر و جزئی‌تر می‌گرداند و قدرت ارزیابی ما را از عملیات جامع تربیت و آسیب‌شناسی آن نیز بیشتر خواهد کرد. محصول تربیت اسلامی نیز شخصیت جامع و متوازنی است که در همۀ ساحت‌ها رشد کرده است و دارایی‌های متنوعی دارد و طبعاً پدید آوردن چنین شخصیتی، به برنامۀ تربیتی پرمؤلفه و سنگینی نیاز دارد.

اما در میدان عمل تربیتی، مربیان با مشکلی مواجه‌اند و آن این است که تربیت به عنوان یک امر پیچیده و کثیرالاضلاع آیا امکان عملی دارد؟ زیرا کثرت ابعاد تربیت، مربی را در مقام عمل حیران می‌کند و در او احساس سرگردانی و درماندگی ایجاد می‌کند. تکثر اهداف و دشواری دست‌یابی به هر یک از آنها در ساحت‌های مختلف تربیتی، گاهی بیش از آنکه راهنمای عمل باشد، «سنگ بزرگِ نشان نزدن» را تداعی می‌کند؛ زیرا امر تربیت، یک‌باره، دفعی و در لحظه اتفاق نمی‌افتد و تک‌اقدامِ مربی یا متربی برای تربیت کافی نیست؛ بلکه زنجیره‌ای از اقدامات متعدد، متوالی و هدفمند در زمانی نسبتا طولانی نیاز است تا هر یک از اهداف تربیتی حاصل شود.

بدون تردید مربی نمی‌تواند همۀ این ساحت‌ها و ابعاد را یک‌باره و به موازات هم دنبال کند. لاجرم باید اصل و فرع و اول و وسط و آخری پدید آورد و در یک فرایند عملیاتی مرحله به مرحله بر اموری تأکید ورزد و از اموری تغافل کند. مربی به ارشاد عملیاتی روشنی نیاز دارد که به او کمک کند تا از لابلای انبوه اهداف تربیتی به سلامت بیرون بیاید و بر اساس اولویت و اولیت در هر مرحله انتخاب درستی داشته باشد. از این موضوع به «راهبرد تربیت» یاد می‌کنیم.

مربی اگر بخواهد کسی را تحول بخشد نمی‌تواند یک فهرست بلندبالا از خوبی‌ها و بدی‌ها پیش روی او قرار دهد و ذهن و دل او را به همۀ آن فضایل و رذایل معطوف سازد؛ بلکه باید یک اقدام راهبردی مؤثر داشته باشد؛ یعنی روی یک موضوع خاص – به عنوان همّ واحد و ورد واحد[۴] – متمرکز شود و در زمان نسبتا درازی برای جا انداختن یک صفت، درونی‌سازیِ یک ویژگی یا عادی ساختن یک رفتار اهتمام کند. متربی هم باید مدت زمان قابل توجهی در حال و هوای آن موضوع اقامت کند و منزل گزیند تا از آن بهره برد؛[۵] زیرا اگر این فرآیندِ چند مرحله‌ایِ مستمر، کامل نشود اثر پایداری در جان او پدید نخواهد آمد.[۶]

با این مقدمه پیش از ورود به عرصه‌ها و ساحت‌های تربیت باید نگاهی شامل، کلان و فراساحتی به تربیت اسلامی داشته باشیم. این نگاه فراساحتی پاسخی به این پرسش است که اگر بخواهیم عملیات تربیت، موفق‌تر پیش رود و بازده و بهرۀ بیشتری داشته باشد تمرکز، تأکید و اهتمام خود را خرج چه موضوعاتی گردانیم؟ به بیان دیگر اگر بخواهیم تحول مؤثری در جان کسی ایجاد کنیم اقدام راهبردی یعنی مهم‌ترین و مقرون به‌صرفه‌ترین اقدام یا اقدامات چیست؟[۷]

اگر این راهبرد و نقطۀ محوری را معلوم نکرده باشیم، هر کاری در عرصۀ تربیت می‌کنیم خوب است و برای ما امتیازی را ثبت می‌کند! به این ترتیب معیاری برای قضاوت کامل نسبت به فعالیت‌های تربیتی نداریم و از هرگونه تلاشی رضایت داریم؛ اما اگر راهبرد حرکت معلوم باشد فعالیت‌های تربیتی حدّ می‌خورد و هر تلاشی، مطلوب و مبارک نخواهد بود؛ زیرا پرداختن به کارهای خوب چه بسا مایۀ غفلت از کارهای خوب‌تر و مهم‌تر شود.

این اثر

به شکل فشرده، آنچه در این اثر، به عنوان راهبرد یا الگوی حاکم تربیت عرضه می‌شود «ارایۀ آرمان و افق معنایی در ساحت فردی و جمعی» است که «انسان مؤمن مجاهد ولایت‌مداری رو به سوی آن افق مطلوب» تحویل می‌دهد. وظیفۀ متربی در این افق معنایی «سلوک ایمانی مجاهدانه در بستر ولایت طولی و عرضی به سوی آن مقصد آرمانی» است؛ طبعاً صورت حوزوی این الگو، عالم اسلام‌شناسی است که این ویژگی‌ها را داشته باشد.

این نگاه کلان یک‌پارچه، اندیشۀ پشتیبان و ایدۀ محوری در «تربیت طلبۀ عصر انقلاب اسلامی» است که از آیات و احادیث اهل بیت: و فرهنگ اسلام ناب محمدی اخذ شده و عمدتاً توسط احیاگر اسلام ناب، امام خمینی; و ناخدای کنونی نهضت اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تبیین شده است؛ البته این فرانظریه که پی‌رنگ فعالیت‌های تربیتی و چتر شاملی برای همۀ اقدامات در همۀ ساحت‌ها و ابعاد است، به عصر انقلاب اسلامی منحصر نیست؛ بلکه از ‍طلوع آفتاب اسلام تا دامنۀ قیامت صادق است؛ اما به جهت احیای آن در گفتمان انقلاب اسلامی، مناسب است آن را به انقلاب اسلامی نسبت دهیم.

راهبرد آرمانگرای توحیدی و ولایی، جهت‌گیری کلان فعالیت‌های تربیتی را معلوم می‌کند و رنگ متفاوتی بر آن می‌زند. دستگاه تربیتی پیامبر اکرم۶ که سلمان و ابوذر و عمار تحویل می‌دهد با نظامات تربیتی دیگر در همین نگاه شامل متفاوت است. این نظام تربیتی در جریان انقلاب اسلامی و حماسۀ دفاع مقدس، به همّت امام خمینی; احیا شد و فراورده‌های بی‌نظیری مانند چمران و سلیمانی و حوزویانی مانند شهید ردانی‌پور و میثمی تحویل داد.

امام خمینی معمار کبیر انقلاب اسلامی را به‌حق می‌توان «امام آرمان‌های اسلام» نام نهاد. امام خمینی برای اسلام زنده بود، برای اسلام نفس کشید، برای اسلام مجاهدت کرد و برای اسلام جان داد و به ما آموخت که همۀ زندگی خود را برای اسلام رقم بزنیم. کلیدواژۀ «اسلام عزیز» در بیان و بنان آن حکیم بزرگ، بسیار توجه‌برانگیز است. این ترکیب خاص از شدت عشق و علاقۀ او به اسلام پرده برمی‌دارد و رابطۀ عمیق وجودی و عاطفی او را با اسلام نشان می‌دهد. راهبر کنونی انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نیز مفسر ژرف‌اندیش و خوش‌بیان اندیشۀ امام است که به عمق نگاه او امتداد و جلا بخشیده است؛ بنابراین حقّ بزرگ این دو شخصیت آرمانی معاصر در ساخت پیکرۀ اصلی این کتاب مشهود و محفوظ است؛ گرچه صورت‌بندی و عنوان‌گذاری این کتاب اندکی متفاوت است و در آن نوآوری‌هایی به‌کار رفته است.

در این کتاب ذیل عنوان «تربیت آرمانی توحیدی»[۸] سه کلیدواژۀ اصلی توحید، جهاد و ولایت که عمده‌ترین واژه‌های قرآنی هستند طرح شده است. توحید و جهاد در بیانات امامین انقلاب مشروح و مبسوط آمده است. ساختار اصلی بحث ولایت هم برگرفته از بخش چهارم کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن اثر ماندگار رهبر معظم انقلاب است که البته در اینجا نوآفرینی و تشریح شده است.

محتوای این کتاب نظریۀ پشتیبان معاونت تهذیب حوزه‌های علمیه است که به عنوان قانون اساسی و چارچوب راهنمای تربیت طلبه در عصر امام خمینی بر اساس گفتمان انقلاب اسلامی و معارف اصیل اسلام ناب محمدی با نگاه توحیدمحور و تمدن‌گرا عرضه شده است و خودسازی را به جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی پیوند می‌زند. حوزۀ علمیه برآن است که این اندیشه را در تار و پود دستگاه آموزشی، تربیتی و مدیریتی خود جاری سازد.

می‌توان این کتاب را امتدادی برای کتاب دیگر نویسنده با عنوان راهبرد تربیت اخلاقی در قرآن کریم دانست؛ زیرا آنچه اینجا آمده به واقع بسط و تفصیل محتوای همان اثر است؛ گرچه ادبیاتی به ظاهر متفاوت دارد. خوانندۀ هوشمند به سرعت درمی‌یابد که مفاد این اثر با آن کتاب تهافتی ندارد؛ بلکه صورت ارتقایافته و تکمیل‌شدۀ همان است. در آن کتاب به استناد قرآن کریم، «ایمان و عمل» به عنوان راهبرد اصلی تربیت معرفی شده بود. در این اثر، «ایمان و عمل» به «آرمان و قیام» بدل شده است. «آرمان» همان افق نهایی توحید و صورت عالی «ایمان» است و «قیام» فرد اعلای «عمل»؛ بنابراین دستاورد نهایی هر دو کتاب، یکی است گرچه در دو لایۀ طولیِ مترتب، ارائه شده‌اند. پس از این خواهیم گفت که تربیت آرمانی، آرمان تربیتی را محقق می‌سازد و نمونۀ اعلای انسان را عرضه می‌کند.

مؤلف سال‌ها بلکه دهه‌هاست که دغدغه‌مند هندسۀ تربیت اسلامی در قالبی منسجم، جامع، یک‌پارچه، عقلانی و منظومه‌ای با رویکرد روشمند و مبتنی بر منابع اصیل اسلامی، در هماوردی با نظامات رقیب و در مقیاس تمدن‌سازی بوده است و این اثر شاهدی است که گمشدۀ خود را – البته در ابعاد کلی و حدود کلان – در اندیشۀ بزرگ‌مردان انقلاب اسلامی یافته است و خدای کریم را شاکر است که زیرساخت اصلی نرم‌افزار «تربیت انسان انقلاب اسلامی» یا «تربیت طلبۀ تراز عصر تمدن‌سازی» را با بهره‌گیری از بنان و بیان امامین انقلاب عرضه کرده است.

مخاطب

این کتاب اولا برای فضای مدارس علمیه و خطاب به مدیران عالی، مسئولان و مربیان طلاب نوشته شده است و سند پشتیبان تربیتی برای حوزه‌های علمیه به شمار می‌رود. در مرتبۀ بعد خود طلاب علوم دینی در جایگاه متربی می‌توانند از این کتاب بهره گیرند؛ البته روشن است که محتوای آن، بیانگر نظام تربیت دینی و قرآنی است و گرچه در متن بر مخاطب حوزوی تطبیق داده شده است؛ اما به طلاب حوزۀ علمیه و نهاد عالمان دین اختصاص ندارد و بر دیگر اقشار و اصناف اجتماعی در جامعۀ ایمانی نیز جاری است.

تقدیر و سپاس

برخی از اساتید ارجمند و فضلای گرانمایه پیش از انتشار این اثر آن را مطالعه کرده و نکات خرد یا درشتی را گوشزد کرده‌اند که به غنای این اثر افزوده است. مؤلف تلاش کرده تا از همۀ آن مطالب استفاده کند و این متن را بر اساس آن تکمیل و ترمیم نماید؛ گرچه پاره‌ای از ملاحظات را هم روا ندانسته یا نتوانسته اعمال کند؛ ولی از اهتمام و توجه آنها بسیار درس گرفته و از ابراز لطف بی‌دریغ و محبت آنان سپاسگزار است:

آیت الله علی‌رضا اعرافی، آیت الله سید یدالله یزدان‌پناه و حجج اسلام مهدی رستم‌نژاد، عبدالهادی مسعودی، عبدالکریم بهجت‌پور، مسعود تاج‌آبادی، علی‌رضا پناهیان، محمد قمی، محسن عباسی ولدی، هادی حسین‌خانی، محمدجواد نظافت، حسین سوزنچی، محمدعلی برکتین، محمدعلی میرزایی، محسن قنبریان، مرتضی آقاتهرانی، محمدمحسن دعایی، حمید مشهدی آقایی، هادی صادقی، سعید دسمی، محمدرضا فلاح شیروانی، مجتبی زارعی، فرهاد عباسی، علی‌رضا آل‌بویه، مهدی علی‌زاده، عبدالله محمدی، محمود نوذری، محسن جوادی، حسین مظفری، حمید ملکی متهور، وحید نجفی، محمد سبحانی امین، احمدرضا حسین‌زاده، ابراهیم شفیعی، حنیف نصراللهی، عمار پهلوان‌زاده، محمود حسنی‌نژاد، علی تقی‌زاده، سید یاسر حسینی، مصطفی فیض، رضا ملایی، علی محمدی، مهدی عبداللهی، میثم قاسمی، علی دانش، ابوذر مظفری، سعید حصاری، حسین بغدادی، محمد استوار میمندی، سید میرهاشم حسینی، اصغر مددی، وحید درخور، علی مهدیان، احمدرضا اعلایی، حسن ملایی، یحیی صالح‌نیا، امیر جوان، حبیب‌الله بابایی، کاظم علی‌محمدی، حمید آقانوری، حمیدرضا زارعی، علی فاطمی‌پور و نیز برادر بزرگوار دکتر مسعود جان‌بزرگی.

نگارنده از نقد و بررسی عالمانۀ این اثر و تذکر خطاها یا ترمیم کاستی‌های آن به‌تمام استقبال می‌کند و دست تقاضای خود را متواضعانه به سوی صاحب‌نظران و اندیشوران عرصۀ تربیت اسلامی می‌گشاید تا از آرای آنان در اصلاح و تکمیل آن بهره گیرد و بر خود فرض می‌داند از دانشمندان مشفق و دوستان فاضلی که در غنا بخشیدن به محتوای این کتاب نقش پیدا و پنهانی دارند تشکر کند و برای همۀ آنان از خدای بزرگ خیر و رحمت و برکت درخواست نماید؛ «وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ و مَرضاتِهِ وَ أَعَزَّهُم بِهُداه». محمد عالم‌زادۀ نوری تابستان ۱۴۰۳

فصل اول:

آرمان

۱-فطرت آرمان‌خواه و آرمانگرا

خدای بزرگ، آدمی را با ویژگی‌های سرشتی متعددی آفریده است. مهم‌ترین ویژگی فطری انسان، آرمان‌خواهی و کمال‌جویی او در مقیاس بی‌نهایت است؛ یعنی انسان از زمان آفرینش، به کمال نامتناهی گرایش دارد و همۀ خوبی‌ها را در ابعاد بی‌کران طلب می‌کند؛ از این رو به هیچ حدی قناعت نمی‌کند و دائم در صدد رسیدن به وضعیتی برتر است.

این ویژگی فطری و ذاتی، جلوه‌های متعددی دارد و در مصادیق فراوانی نمایان می‌شود؛ تقاضای علم بی‌نهایت، قدرت مطلق، زیبایی نامتناهی، حیات جاودانه و خواسته‌های بی‌حدّ و مرز که در سرشت همۀ انسان‌ها وجود دارد مصادیق عشق به کمال مطلق است. سیری‌ناپذیری، زیاده‌طلبی، تعالی‌جویی و فزون‌خواهی در همۀ امور مادی و معنوی، فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی در همگان مشهود است.

ویژگی بی‌نهایت‌طلبی که حاصل الهی بودن انسان[۹] و اثر دمیدن روح بی‌نهایت خدا در جان او است[۱۰] در ایام جوانی به‌خاطر داشتن فطرت دست‌ناخورده و آماده، بیشتر بروز دارد؛ گرچه در گذر زمان تضعیف یا تقویت می‌شود؛ مثلاً در مواجهه با موانع و دشواری‌ها، جوان از از تک و تا می‌افتد و آرمانگرایی او به دم‌غنیمتی، محافظه‌کاری، دون‌همتی و تسلیم در مقابل واقعیت‌ها تبدیل می‌شود یا در شرایط دیگری این روح ماجراجو و آرمانگرا تقویت می‌گردد.

حقیقت این کمال‌طلبی و بی‌نهایت‌خواهی، خداجویی و خداخواهی است؛ یعنی مصداق حقیقی کمال مطلق و گمشدۀ اصلی انسان که او را ناآرام و بی‌قرار ساخته است وجود نامحدود خدا است و تا انسان به او متصل نشود و با او ارتباط برقرار نکند، قرار و آرام نخواهد یافت: «أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ».[۱۱] گرچه بسیاری از انسان‌ها مصداق اصلی را نمی‌بینند و به نعمات اندک مادی عشق می‌ورزند یا به کمالات محدود دنیوی روی می‌آورند؛ ولی زمانی که به خواستۀ خود دست می‌یابند بدان راضی نمی‌شوند و همچنان احساس کمبود و تقاضای بیشتر دارند.

این چگونگی به نوع انسان اختصاص دارد و فصل ممیّز او از حیوان‌ها و سایر موجودات به شمار می‌رود؛ بنابراین هرچه بیشتر آن را رشد دهد ویژگی‌های انسانی را فربه‌تر ساخته است و هرچه کمال‌جوتر شود انسان‌تر گشته است. تربیت انسان، رشد دادن موجودی با این فطرت است؛‌ بنابراین در جایگاه تربیت باید روی آن متمرکز شویم و آن را بیفزاییم و مصداق حقیقی آن را نشان دهیم؛ یعنی از یک سو کمال‌جویی را تقویت کنیم و از سوی دیگر با معرفی کمال واقعی آن را ارضا نماییم. اگر انسان کمال واقعی را بشناسد موفق خواهد شد این ویژگی فطری را هدایت کند و رشد دهد؛ اما اگر به تصورِ غلط، چیز دیگری مانند ثروت و شهرت و قدرت و سایر امور دنیوی را کمال تصور کند و بر اساس ویژگی فطری خود به دنبال آن رود استعداد خود را هرز داده و فطرت خود را گمراه نموده است.

شهید مطهری در این باره فرموده است:

انسان آنچنان موجودی است که نمی‌تواند عاشق «محدود» باشد، نمی‌تواند عاشق فانی باشد، نمی‌تواند عاشق شیئی باشد که به زمان و مکان محدود است. انسان عاشق کمال مطلق است و عاشق هیچ چیز دیگری نیست؛ یعنی عاشق ذات حقّ است، عاشق خداست. همان کسی که منکر خدا است، عاشق خدا است.[۱۲]

خلاصه آنکه انسان به اقتضای فطرت الهی، عاشق اتصال به بی‌نهایت و مشتاق دستیابی به اطلاق است و این عشق و اشتیاق، نشان ظرفیت بی‌حد و مرز وجود انسان و بی‌کرانگی استعداد اوست؛ پس هرچه خداگونه‌تر شود[۱۳] و به آن وجود بی‌نهایت مقرب‌تر و نزدیک‌تر باشد استعدادهای شکفته‌تر و کمال بیشتری دارد.

آرمانگرایی و عشق به کمال مطلق سرمایۀ اولیۀ انسان برای حرکت به بلندای کمال است. این سرمایه را باید شناخت، پاس داشت و تقویت کرد. مربی باید انسان را به این ویژگی فطری آگاه کند تا بیشتر بر اساس آن عمل کند و کامل‌تر شود. اگر انسان به این ویژگی فطری آگاه‌تر شود به خدا آگاه‌تر شده است؛ وقتی انسان جان بی‌نهایت‌گرای خود را شناخت، خدای بی‌نهایت را هم شناخته است: «مَن عَرَفَ نَفسَهُ عَرَفَ رَبَّهُ».[۱۴] به این ترتیب خداجویی، آرمانگرایی و کمال‌خواهی در تربیت انسان جایگاه ویژه پیدا می‌کند و جریان اصیل انسان‌سازی از مسیر ایمان و توحید و فطرت می‌گذرد. بزرگ‌شدن انسان در همین بندگی و اتصال به بی‌نهایت است. اگر انسان را آرمانگرا تربیت کنیم، طبعاً به دنبال خدا یعنی کمال آرمانی بی‌نهایت حرکت خواهد کرد. خدای بزرگ، همان گمشدۀ اصلی انسان است که او را در وجود خود می‌یابد و به دنبال او و خواسته‌های او حرکت می‌کند و تمام هستی خود را در او فانی می‌سازد.

به دنبال خدا رفتن و اتصال به بی‌نهایت چگونه حاصل می‌شود؟ با شناخت خدا، شناخت صفات و خواسته‌های خدا و تلاش برای تشبّه به صفات خدا و پیگیری خواسته‌های خدا که بالاترین خواسته‌ها است.

بنابراین «تربیت آرمانی» همان «تربیت توحیدی» و همان «تربیت فطری» است که انسانی مؤمن، عبد، خداگونه و آرمان‌خواه تحویل می‌دهد: «العُبودیّهُ جَوهرهٌ کُنهُها الرُّبوبیّه».[۱۵]

۲-تربیت؛ ساخت انسان والا و بزرگ

تربیت را به هر معنا تفسیر کنیم، «رشد دادن شخصیت»، «ایجاد فضیلت یا تعالی» و «ارزش‌بخشیدن به انسان» در آن اشراب شده است و مستلزم «بزرگ ساختن آدمی» در ابعاد مختلف است. مربی به انسان بزرگی و والایی می‌بخشد و او را از جایی که هست به نقطه‌ای برتر ارتقا می‌دهد.

بر این پایه شایسته است پیش از سؤال از «چگونگی تربیت و کیفیت بزرگ ساختن انسان» در معنای «انسان بزرگ» کاوش کنیم.

۳-انسان بزرگ، آرمان بزرگ

انسان بزرگ چه کسی است و بزرگی انسان به چیست؟ اگر بخواهیم شخصیت کسی را عظمت بخشیم دقیقاً چه چیزی را باید در وجود او پدید آوریم؟ آیا پرورش اندام، افزایش قوای ذهنی، پدید آوردن توانایی‌های روحی، آموزش دانش‌ها و مهارت‌ها و اموری مانند آن حقیقت وجود انسان را رشد می‌دهد و بزرگ می‌سازد؟

پاسخ این سؤال را امام علی۷ در بیانی کوتاه فرموده‌اند: «قَدرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدرِ هِمَّتِه‏»؛[۱۶] یعنی ارزش، اندازه و قوارۀ انسان با مقدار همّت او تناسب دارد و هرچه همّت کسی بزرگ‌تر باشد وجود او بزرگ‌تر و ارزشمندتر است.

همّت هرکس چیزی است که به درد و دغدغۀ او تبدیل شده، همّ و غمّ او به شمار می‌رود[۱۷] و فکر و ذکر او را به خود مشغول ساخته است. همّت انسان موضوعی است که برای او مهم است؛ و همۀ اهتمام و تلاش‌های او را جهت می‌بخشد. همّت انسان، همان خواستۀ بزرگ او و نقطه‌ای است که فعالیت‌ها و تکاپوهای او صبح و شام بر آن متمرکز است.

پس انسان هرچه آرمان و دل‌مشغولی‌های بزرگ‌تری داشته باشد و خواسته‌ها و رؤیاهای والاتری در سر بپرورد عظمت بیشتری دارد و هرچه همّت و اهتمام او به امور پست و حقیر تعلق گرفته و خواسته‌های کوچک و ابتدایی داشته باشد وجود او حقیرتر و فرومایه‌تر است: «الشَّرَفُ بِالهِمَمِ العَالِیَه».[۱۸] در یک کلام ارزش و بزرگی انسان به بزرگی آرمان اوست. به تعبیرآیت‌الله حسن‌زادۀ آملی «آن که به هر آرمان است، ارزش او همان است».[۱۹]

آرمان با آرزو متفاوت است. آرزو یک رؤیای شیرین خیال‌انگیز و یک نقطۀ خوشایند مطلوب است که دائم تصور می‌شود و لذتی می‌آورد؛ اما عزم و حرکتی نمی‌آفریند و به اقدام و عملی منتهی نمی‌شود؛ اما آرمان، شور و عزم و تکاپو می‌آورد و انسان را به حرکت و اقدام برمی‌انگیزد.

«همّت» نیز با «عزم» متفاوت است؛ عزم، تصمیم قوی، قدرت اراده، تسلط بر قوای نفس و ثبات و پایداری در انجام دادن یک کار است و یک ویژگی فاعلی (قوۀ فعالیت) به شمار می‌رود؛[۲۰] اما همّت به معنای خواست و دغدغه‌ای است که برای تحقق آن تلاش می‌شود و عزم و اراده به آن تعلق می‌گیرد؛ بنابراین یک ویژگی مفعولی و حاصل مصدری به شمار می‌رود؛ به این ترتیب عزم در امتداد همّت است و به همّت‌ها یعنی خواسته‌های جدّی تعلق می‌گیرد.

آنچه مایۀ ارزشمندی وجود انسان است و والایی و قدر و منزلت ما را مشخص می‌کند همّت ما یعنی خواست، هدف و آرمانی است که عزم داریم به سمت آن حرکت کنیم. همّت بلند گرچه عزم بالایی را می‌طلبد ولی الزاماً همان عزم بالا نیست؛ بنابراین ممکن است کسی عزم بزرگ و همّت کوتاهی داشته باشد؛ یعنی قدرت اراده و قوۀ فاعلیت بالایی دارد؛ ولی این نیروی عظیم را برای یک امر پست صرف می‌کند؛ مثلاً نادر و چنگیز و هیتلر، قدرت اراده و فاعلیت بالایی دارند ولی آن را برای کشورگشایی و تسلط بر جهان به کار گرفتند که در مقایسه با خواسته‌های دیگر خواستۀ پست و کوچکی است.

امام خمینی با نادر و هیتلر در عزم یعنی در ویژگی فاعلی مشترک‌اند و از این جهت نسبت به انسان‌های تنبل بی‌اراده‌ای که اساساً خواسته‌ای را دنبال نمی‌کنند و حرکت و جوششی ندارند، بزرگ‌ترند؛ ولی در متعلق عزم و اراده تفاوت دارند؛ نادر و هیتلر به دنبال کشورگشایی و دنیاطلبی‌اند و امام خمینی به دنبال رضای خدا و اعتلای دین او. همّت به‌دست آوردن دنیا و اراده بر جمع‌آوری امور مادی و دنیوی، هرقدر بزرگ باشد کوچک است یعنی والا و ارزشمند نیست؛ «أَرَضِیتُم بِالحَیَاهِ الدُنیَا مِنَ الآخِرَهِ؟ فَمَا مَتَاعُ الحَیَاهِ الدُنیَا فِی الآخِرَهِ إِلَّا قَلِیلٌ»[۲۱] بلکه اگر فرض کنیم نادر و هیتلر، والایی و عظمت امور معنوی را شناخته باشند در عین حال آن را دنبال نکنند درجۀ فاعلیت آنها نیز ضعیف‌تر است؛ زیرا دنبال کردن امور معنوی که کمتر نتایج مشهود عاجل و دستاوردهای نقد دنیوی دارد سخت‌تر و سنگین‌تر است و قدرت فاعلی بیشتری می‌طلبد.

بنابراین لازمۀ داشتن همّت بزرگ، شناخت بزرگی است. اگر کسی بزرگ واقعی را نشناسد و همۀ سرمایه‌های وجودی، قوای فاعلی و جوهرۀ انسانی خود را متوهّمانه و به خیال بزرگی، صرف یک امر پست دنیوی کند باز هم کوچک است.

مرحوم شهید مطهری برای اشاره به چنین موضوع مهمی، میان «بزرگی» و «بزرگواری» تمایز قائل شده است. ایشان «بزرگی» را مقابل «کوچکی روح» و «بزرگواری» را مقابل «پستی روح» قرار داده است و بر این اساس کسانی مانند اسکندر، خشایار، نادرشاه و ناپلئون را به جهت داشتن همّت‌های بزرگ و اراده‌های پولادین (در کسب ثروت، جاه‌طلبی، کشورگشایی، حرص، کینه‌توزی و شهوت)، بزرگ و نه بزرگوار دانسته و ارزش انسان را در بزرگواری منحصر کرده است.[۲۲] نتیجه اینکه دوگونه «بزرگی» داریم. بزرگی والا و ارزشمند که از آن به «بزرگواری» تعبیر کرده‌اند و بزرگی غیروالا شبیه قدرت ارادۀ شمر و هیتلر و چنگیز که به خواستۀ دنیوی پست، تعلق گرفته است. «قَدرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدرِ هِمَّتِه» به معنای والایی و ارزشمندی اخلاقی انسان است نه بزرگی و فضیلت وجودی او.

عزم و اراده مانند شجاعت و بسیاری از صفات روحی و ویژگی‌های جان انسان، بذاته یک ویژگی خنثی به شمار می‌رود و از حیث ارزش اخلاقی می‌تواند خوب یا بد باشد؛ مثلاً عزم و اراده و شجاعت حضرت ابوالفضل۷ به جهت قرار گرفتن در مسیر حق، خوب و ارزشمند است؛ ولی عزم و اراده و شجاعت شمر، به خاطر خواستۀ پستی که انتخاب کرده بود بسیار بد است. والایی و ارزشمندی انسان به همان آرمان، خواسته‌های نهایی و همّت‌های اوست.

بسنده کردن به اهداف خرد و اکتفا به بهره‌های معمولی و دم دستی، مهم دانستن امور پست و کوچک و خود را آمادۀ اقدامات بزرگ ندیدن و شور حرکت عالی نداشتن، نشان از کوچکی شخصیت و پایین بودن قیمت انسان است. همان‌گونه که دل‌مشغولی‌های بزرگ و در سر پروراندن همّت‌های عالی، نشان از عظمت شخصیت و علوّ قیمت او است. مردان کوچک، صاحب آرزوهای کوچک‌اند، با دنیایی حقیر و تمنایی خرد؛ ‌اما مردان پرقدرت و بزرگ، تمنایی بلند و همّتی بزرگ در سر می‌پرورند.

بنابراین کسی که آرمان و انگیزۀ والاتری دارد و عزم و تلاش انسانی بیشتری را خرج آن می‌کند؛ یعنی از اختیار و اراده که فصل ممیّز انسان و حیوان است بیشتر بهره می‌گیرد والاتر است و در مقابل، کسی که خواستۀ والایی ندارد یا از سرمایۀ انسانی ویژۀ خود برای خواسته‌های والا استفاده نمی‌کند، انسانیتش شکوفا نمی‌شود و در همان مرتبۀ پایین باقی می‌ماند. پس عظمت و شکوه انسان در همّ و عزم و خواسته و آرمان او و در انگیزه‌های بزرگ اوست.[۲۳]

موتور محرّک وجود ما انسان‌ها همین خواسته‌های بی‌شماری است که به صورت «نیاز» در دل ما شکل گرفته و ما را به حرکت فرامی‌خواند. این تلاش و تکاپو گاهی برای رسیدن به امور خرد و نیازهای دست پایین است و گاهی نیز برای دست‌یابی به مقاصد بلند، اهداف متعالی و قله‌های رفیع.

مقاصد بلند – برخلاف مقاصد نزدیک که به سرعت دیده می‌شوند و در نظرها بزرگ جلوه می‌کنند – معمولاً دیرتر و سخت‌تر به چشم می‌آیند و کمتر مورد توجه قرار می‌گیرند. کوهنوردی را تصور کنید که در میانۀ راه از مناظر طبیعی و چشم‌اندازهای فریبا می‌گذرد. اگر رسیدن به قله، برای او جدّی نباشد یا اندکی دشوار نُماید، همین دشت زیبای پیش رو یا آن لاله‌زار خوش‌نمای کمی دورتر برای او خواستنی جلوه خواهد کرد و او را از تلاش و حرکت بی‌وقفه باز خواهد داشت. این مناظر میان راه، او را به ماندن در شرایطی که هست قانع می‌سازد و هوس و همّت رسیدن به قله یا دست کم سرعت حرکت او را خواهد شکست.

چشم از قله بازگرفتن و به مناظر نزدیک دوختن و لذت و مطلوبیت همین افق نزدیک را مزمزه کردن، تلاش و تکاپو را کند می‌کند؛ اما چشم بر قله دوختن و آرزوی رسیدن به قله را در دل پروردن، شور حرکت و طراوت رفتن را در دل‌ها خواهد شکفت و امید را زنده نگاه می‌دارد.

دنبال کردن اهداف بلند به صَرف توان فراوان و استقامت نیاز دارد و در زمانی نسبتا طولانی رخ خواهد داد. اگر انسان قاعدۀ حرکت را نداند و تحمل دشواری‌های راه را نداشته باشد بی‌تردید از رسیدن به نقطۀ نهایی واخواهد ماند. تنها با صبر و پایداری می‌توان به افق‌های دوردست و نقاط بلند دست یافت: «بِالصَّبرِ تُدرَکُ مَعَالِی الأُمُور».[۲۴]

اگر انسان آرمانی پیش رو نداشته باشد و تلاش‌های خود را به سوی قله‌ای رفیع معطوف نگرداند، روزمرّگی و غفلت او را به دنبال کردن امور نازل و درجه دو خواهد کشانید و سرمایۀ عمر و جوانی، صرف دست‌یابی به کالای اندکی خواهد شد. خدای بزرگ نیز امور متعالی و نگاه کردن به افق‌های دوردست را دوست می‌دارد و تنگ‌نظری یا اکتفا به امور پست و حقیر را نمی‌پسندد: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ مَعَالِیَ الأُمُورِ وَ یَکرَهُ سَفسَافَهَا»[۲۵]

با این وصف در مقام تربیت، یعنی آن‌گاه که می‌خواهیم انسان بزرگوار و روح باعظمتی بسازیم باید آرمان بزرگی در جان او بپرورانیم و دغدغه و ارادۀ بزرگی در دل او بنشانیم.[۲۶]

نقطۀ مقابل همّت بلند، ضعف نفس و دون‌همّتی است. دون‌همّتی به معنای پستی طبع و قناعت به جزئیات و خواسته‌های حقیر است. انسان بی‌آرمان، انسان کوچکی است بی‌معنا که به دنبال امور کوچک و آرزوهای ناچیز می‌دود. مهم‌ترین اقدام تربیتی این است که او را از دون‌همّتی و افق‌های نازل برهانیم و حرارت لازم برای دستیابی به چشم‌اندازهای بلند، انگیزه‌های والا و افق‌های متعالی را درون او پدید آوریم؛ به‌طوری‌ که به سبب دست یافتن به منافع پست دنیوی شادمان نشود و از فقدان آن نیز اندوهگین نگردد.[۲۷] امام علی۷ فرمودند: «مَن صَغُرَت هِمَّتُهُ بَطَلَت فَضِیلَتُه؛‏[۲۸] کسی که همّتش کوچک باشد همۀ خوبی‌ها و فضایل خود را از دست می‌دهد» و «خَیرُ الهِمَمِ أَعلاهَا؛[۲۹] بهترین همّت‌ها بلندترین آنهاست».

همّت با هویّت و احساس هویّت هم رابطه دارد؛ زیرا در پاسخ به سؤال هویّت، از وصف یا مجموعه‌ای از اوصاف ثابت، مستقر و پایدار یاد می‌شود و عنصری که دوام و ثبات ندارد عنصر هویّتی نیست؛ عنصر عارضی است. وقتی خواسته‌های یک انسان متنوع و متعدد است و دائم از این شاخه به آن شاخه منتقل می‌شود یک هویّت مستقر برای او شکل نمی‌گیرد؛ اما وقتی اهتمام او بر یک آرمان متمرکز می‌شود احساس هویّت می‌کند.

بنابراین آرمان‌ها و دغدغه‌های هر انسان، کانون هویّت اوست. طبیعتاً هرچه آرمان و خواست یک فرد متعالی‌تر باشد احساس عظمت و شکوه بیشتری در او پدید می‌آید و هرچه خواسته‌ها و دغدغه‌هایش پست‌تر باشد، احساس حقارت و دنائت بیشتری در جان او شکل می‌گیرد؛ بنابراین تربیت باید ناظر به آرمان‌آفرینی در جان فرد باشد؛ زیرا آرمان‌آفرینی در نهایت به هویّت‌آفرینی می‌انجامد.

بدین ترتیب مهم‌ترین و مؤثرترین اقدام تربیتی ایجاد آرمان بلند و انگیزه‌های حرکت‌آفرین است. هرچه این آرمان بزرگ‌تر و بلندتر باشد، شور و حرکت و تکاپوی بیشتری می‌آفریند؛[۳۰] زیرا آرمان نه در ذهن که در قلب جای دارد و به تعلق قلبی، انگیزش درونی و درک حضوری بدل می‌گردد؛ یعنی بر خلاف اهداف ذهنی و معلومات حصولی که نوعاً امتداد و جریان عملی ندارند، بر نظام حبّ و بغض افراد تکیه دارد و به سبب قلبی بودن در جان انسان، شور و بعث و حرکت می‌آفریند.

اصولاً طرح قرآن کریم برای تربیت و تعالی انسان ارائۀ توصیه‌های جزیی و دستورات متفرق اخلاقی نیست. فراتر از همۀ این توصیه‌ها، قرآن کریم به انسان، شکوه و شخصیت می‌بخشد، عظمت انسان را به او یادآوری می‌کند و او را به عنوان خلیفۀ خدا به یک رسالت بزرگ فرامی‌خواند. پیامبران الهی نیز به جای این‌که انسان‌های کوچک و شخصیت‌های مینیاتوری را به دستورات جزیی اخلاقی توصیه کنند، به آنها آرمان و معنا و عظمت بخشیدند و از آنها اَبَرانسان پدید آوردند. آنگاه کسی که شکوه و بزرگی خود را درک کند، به دنبال لذایذ پست و شهوات حقیر نمی‌رود[۳۱] و در سخت‌ترین شرایط برای رسیدن به خواسته‌های عظیم تاب می‌آورد: «وَ کَأَیِّن مِن نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُم فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا استَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَ؛ چه بسا پیامبرانی که انسان‌های ربّانی فراوانی به همراه او مبارزه کردند، پس در برابر مصائبی که در راه خدا به آنان رسید سستی نکردند و ناتوان نشدند و سر تسلیم فرود نیاوردند؛ و خدا این شکیبایان را دوست می‌دارد».[۳۲]

وقتی انسانیت افراد، کم‌فروغ و جوهر انسانی، نایاب است تلاش برای ایجاد فضایل و نجات از پستی‌ها به نتیجه نمی‌رسد. کسی که افق، معنا و آرمانی برای زندگی ندارد، لاجرم به سرگرمی‌های روزمره دلخوش است و با از دست دادن آنها متلاطم می‌شود.

برای درمان دردهای اخلاقی بشر باید از ریشه و نه از شاخه و معلول آغاز کرد و ریشۀ همۀ این آسیب‌ها، فرومایگی یا کوچکی ابعاد انسانیت است؛ بنابراین در مقام تربیت و انسان‌سازی باید فراتر از خرده‌توصیه‌های اخلاقی و گزاره‌های متشتت، یک خط را پیمود: افق، آرمان و همّت پدید آورد تا بدین وسیله معنا، کرامت و شکوه شخصیت تأمین شود.

فهرست بلندی از دستورالعمل‌ها و توصیه‌ها، بیش از آنکه تربیت کند، گیج می‌کند و همّ انسان را متفرق می‌سازد، گاهی هم به لجبازی و مقاومت می‌انجامد. مقدم بر همۀ اقدامات تربیتی یک چیز لازم است: یک آرمان و یک افق معنایی که دلبستگی، آهنگ، تصمیم، عزم، اراده، خواست، تکاپو، تلاش، جدیت، مجاهدت و پشتکار ایجاد کند.[۳۳]

در میان اندیشمندان اسلامی شهید مطهری; بر «کرامت نفس» به‌عنوان مرکز ثقل اخلاق اسلامی و عنصر راهبردیِ بنیادین در تربیت اخلاقی پای فشرده است.[۳۴] کلیدواژۀ کرامت دقیقاً با عظمت، ارزشمندی و بزرگواری انسان معادل است.

هنر امام راحل در تربیت نسل مجاهدی که انقلاب اسلامی و حماسۀ دفاع مقدس را رقم زد، انتقال این هویّت، عظمت و چشم‌انداز بلند بود. نسلی تهی از معنا و بی‌هویّت که لذت و عافیت دنیا در نظرش بزرگ بود و با از دست دادن آن به تلاطم و اضطراب می‌افتاد در دستگاه تربیتی امام راحل، چنان تعالی یافت که همّ و غمّ و درد و دغدغۀ او برافراشتن پرچم لااله‌الاالله در سراسر جهان شد. این آرمان حرکت‌آفرین و این نقطۀ درخشان، شور تعهّد و شرارۀ قیام و تحول را در جان آنان شکل داد و از جوانان کوچه و بازار، باکری و همّت و سلیمانی و نیز مطهری و بهشتی ساخت و زندگی بهیمی را به حیات رسالی ارتقا بخشید.

30 عکس جذاب و با کیفیت پرچم ایران برای پروفایل و اینستاگرام حضرت امام; با تکیه بر همین راهبرد حرکت‌آفرین که البتّه برآمده از متن دین و منابع اصیل وحیانی است، در جریان انقلاب اسلامی و دفاع مقدّس، آرمانی عمومی خلق کرد که امّتی را به راه انداخت و انسان‌هایی بزرگ پدید آورد. آرمان مبارزه با طاغوت و آرمان دفاع از دین و حکومت مستضعفین بر روی زمین، سبب شد تا جامعه برای تربیت عمومی و فراگیر، نیازمند کلاس درس و آموزش‌های نظری مرسوم نباشد. ایشان با ایجاد آرمان مشترک، هویّت نوینی به مردم داد و بر اساس همان آرمان، جامعه را به فضای رشد معنوی تبدیل کرد. این روش تربیتی، دقیقاً بر حرکت تربیتی پیامبر اکرم۶ در ساخت انسان‌هایی در تراز سلمان و ابوذر و عمار و حرکت تربیتی امام حسین۷ در پدیدآوردن شخصیت‌هایی در تراز حبیب و زهیر و بریر منطبق است. رهبر معظم انقلاب فرموده‌اند:

«هدف‌های بزرگ به‌خودی‌خود حرکت‌های بزرگ و شخصیّت‌های بزرگ را تولید می‌کند؛ هدف‌ها و آرمان‌های انسان، افکار او و تأمّلات او ‌دربارۀ زندگی، دربارۀ انسان، دربارۀ آینده، دربارۀ جامعه، دربارۀ وظایف بشر،‌ عناصر سازندۀ شخصیّت یک انسان است… آرمان‌های اعلام‌شده به‌وسیلۀ امام، برترین و والاترین آرمان‌هاست».[۳۵]

نهاد تربیت در حوزه‌های علمیه و سایر مراکز دیگر باید با تمرکز بر آرمان‌ها و ترسیم آرمان الهی جمعی، اقتدار خویش را در سازندگی انسان‌های بزرگ نشان دهد و تجربۀ انقلاب اسلامی را تکرار کنند. طلبه تراز انقلاب نیز باید همّام یعنی اهل همّت‌های بلند باشد و به افق‌های والا بنگرد.

پاورقی ها :

  1. . سورۀ حج، آیۀ ۵۲.
  2. . محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی، ج۱، ص ۳۶۹ و محمد بن ابراهیم نعمانی؛ الغیبه، ص ۲۹۵.
  3. . بیانات رهبری، ۱۹/ ۲/ ۱۳۸۴.
  4. . «اجعَل هَمَّکَ هَمّا وَاحِدا وَ اجعَل لِسَانَکَ لِسَانا وَاحِدا» (محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۹). «مَن کَانَ هَمُّهُ هَمّا وَاحِدا کَفَاهُ اللَّهُ هَمَّهُ وَ مَن کَانَ هَمُّهُ فِی کُلِّ وَادٍ لَم یُبَالِ اللَّهُ بِأَیِّ وَادٍ هَلَکَ» (محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی، ج۲، ص۲۴۶). در نقطۀ مقابل نیز تشتت در امور و اقدام به چندین کار هم‌عرض نهی شده است. امام علی۷ فرموده‌اند: «مَن أَومَأَ إِلَی مُتَفَاوِتٍ خَذَلَتهُ الحِیَل‏؛ کسی که به کارهای متفاوت بپردازد در چاره‌جویی درماند» (نهج البلاغه، حکمت ۴۰۳).
  5. . اطلاق «مقامات» و «منازل» به مراحل سلوک عرفانی از همین جهت است.
  6. . «جامع‌نگری» گرچه در مقام اندیشه و برنامه‌ریزی، ضروری است؛ اما در مقام اجرا و عمل مانعیت دارد و جسارت ورود به میدان را از مُجری می‌گیرد. در میدان عمل باید به «اقدام راهبردی» روی آورد. اقدام راهبردی یکی دو اقدام مهم از میان همۀ گزینه‌هاست که ادامه راه را کوتاه و سهل می‌گرداند نه فهرست متراکمی از اقدامات که بیشتر مایۀ سردرگمی و انفعال می‌شود. مدیر یا مجری‌ای که همه چیز برایش اولویت و اهمیت دارد، معنای اولویت را نفهمیده است.انتظار می‌رود در مقام عمل بر نقاط اهرمی و موضوعات کلیدی که پیشران حرکت هستند؛ یعنی اموری که وقتی در آنها مداخله می‌کنیم ظرفیت رشد و ارتقا افزایش می‌یابد تأکید و تمرکز شود. اقدام راهبردی روشی میانبر است که با تمرکز روی گلوگاه‌ها در کوتاه‌ترین زمان و با کمترین هزینه ما را به مقصد می‌رساند و راهبردنگاری به این معناست که به نفع موضوعات اساسی از سایر موضوعات دست برداریم؛ زیرا اگر راهبردی وجود نداشته نباشد همۀ موضوعات بلاتکلیف بر زمین خواهد ماند؛ بنابراین توجه به فهرست کامل فضائل، در ذیل نگاه و اقدام راهبردی صورت می‌پذیرد.
  7. . در این زمینه ر.ک: محمد عالم‌زادۀ نوری؛ راهبرد تربیت اخلاقی در قرآن کریم.
  8. . ترکیب «تربیت آرمانی توحیدی» در منابع پیشین سابقه‌ای ندارد و در این کتاب برای اول‌بار به کار می‌رود؛ گرچه شهید سید محمدباقر صدر ذیل عنوان «الگوی آرمانی، نقطۀ آغاز سازندگی انسان» اصل این راهبرد را با تقریر دیگری بیان کرده است (ر.ک: سید محمدباقر صدر؛ پژوهش‌های قرآنی، ج۴، ص۱۳۵ تا ۱۷۶).
  9. . «اِنّا لِله وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعُون» (سورۀ بقره، آیۀ ۱۵۶).
  10. . «وَ نَفَختُ فِیهِ مِن رُوحی» (سورۀ حجر، آیۀ ۲۹ و سورۀ ص، آیۀ ۷۲).
  11. . سورۀ رعد، آیۀ ۲۸٫
  12. . مرتضی مطهری؛ مجموعۀ آثار، ج۲۳، ص۱۴۸٫
  13. . «تَخَلَّقوا بِأخلاقِ اللهِ»؛ این عبارت علی‌رغم شهرت فراوان در منابع اولیه یافت نشد. البته در کتاب‌های زیر بدان اشاره شده است: محمدتقی مجلسی، روضه المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج‏۱، ص۳۱۲ و ج۳، ص۱۳ و ج۶، ص۴۰۲، محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۵۸، ص۱۲۹٫
  14. . عبدالواحد تمیمی آمدی؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، حدیث ۴۶۳۷٫
  15. . منسوب به جعفر بن محمد؛ مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، ص۴۵۳٫ این تعبیر در منابع حدیث معتبر یافت نشد.
  16. . نهج‌البلاغه، حکمت ۴۷٫
  17. . در کلمات امام علی۷ آمده است: «بِقَدرِ الهِمَمِ تَکُونُ الهُمُومُ» (عبدالواحد آمدی؛ تصنیف غرر الحکم و دررالکلم، حدیث ۱۰۲۸۳) و «هُمُومُ الرَّجُلِ عَلَی قَدرِ هِمَّتِه» (همان؛ حدیث ۱۰۲۸۵).‏
  18. . عبدالواحد آمدی؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، حدیث ۱۰۲۷۳٫
  19. . حسن حسن‌زادۀ آملی؛ صد کلمه، کلمۀ دوازدهم.
  20. . محمود زمخشری؛ الکشاف، ج۴، ص۳۱۳٫
  21. . سورۀ توبه، آیۀ ۳۸٫
  22. . مرتضی مطهری؛ مجموعۀ آثار، ج۱۷، ص۶۶۰ و ج۲۳، ص۶۲۱٫
  23. . امام خمینی;: «بعضی از مشایخ ما، أطال اللّه عمره، می‏فرمودند که عزم جوهرۀ انسانیت و میزان امتیاز انسان است، و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم او است» (سید روح‌الله خمینی، شرح چهل حدیث، ص۷).
  24. . عبدالواحد آمدی؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،‌ حدیث ۶۳۱۷٫
  25. . ابن ابی‌جمهور؛ عوالی اللئالی، ج۱،‌ ص۶۷٫
  26. . تفاوت امام راحل; با دیگر عالمان و عظمت او نسبت به آنان در همین همّت بلند و افق متعالی حرکت است. برخی عالمان به اصلاح شهر و منطقه و محیط پیرامون خود قانع‌اند و عزمی برای اصلاح جهان ندارند. برخی به اجرای احکام فردی دین قانع‌اند و عزمی برای اقامۀ احکام اجتماعی آن ندارند. برخی به اجرای واجب و حرام شرعی توسط مردم و رهایی آنان از عذاب جهنم راضی‌اند و عزمی برای سعادت کامل و فلاح آنان تا عالی‌ترین مراتب انسانی ندارند. جان باعظمت امام روح‌الله با عزم پولادین الهی مصمّم بود بیرق اسلام را در همۀ قطب‌های زمین به اهتزاز درآورد (ر.ک: سید روح‌الله خمینی؛ صحیفۀ امام، ج۱۲، ص۳۱۳)؛ البته روشن است که همۀ علمای اسلام، سربلندی و اعتلای اسلام را دوست می‌دارند و حکومت امام زمان۷ بر تمام زمین را آرزو می‌کنند؛ اما عزم و اراده بر اقامۀ دین و علم و دانش چگونگی تحقق این آرمان در امام راحل و سایر علما بسیار متفاوت است.در کلام مقام معظم رهبری راز توفقیات عظیم امام راحل چنین بیان شده است: «شخصیت امام تا حد بسیار زیادی به اهمیت و عظمت آرمان‌های او مربوط می‏شد. او با همّت بلندی که داشت، هدف‌های بسیار عظیمی را انتخاب می‏کرد. تصور این هدف‌ها، برای آدم‌های معمولی دشوار بود و می‏پنداشتند آن هدف‌های والا، دست‏نیافتنی هستند؛ لکن همّت بلند و ایمان و توکل و خستگی‌ناپذیری و استعدادهای فراوان و توانایی‌های اعجاب‏انگیزی که در وجود این مرد بزرگ نهفته بود، به کار می‏افتاد و در سمت هدف‌های مورد نظرش پیش می‏رفت و ناگهان همه می‏دیدند که آن هدف‌ها محقق شده‏اند.نقطه‏ی اساسی کار او این بود که در اراده‏ی الهی و تکلیف شرعی محو می‏شد. هیچ چیز برایش غیر از انجام تکلیف، مطرح نبود. واقعاً او مصداق ایمان و عمل صالح بود. ایمانش به استحکام کوه‌ها می‏مانست و عمل صالحش با خستگی‌ناپذیری باورنکردنی توأم بود. آن‏چنان در تداوم عمل صبور و کوشا بود که انسان را دچار حیرت می‏کرد. به همین خاطر، هدف‌های بزرگ قابل وصول شد و دست یافتن به قله‏ها امکان‌پذیر گردید.جمهوری اسلامی در حالی به وجود آمد که هیچ‏کس در دنیا باور نمی‏کرد این نظام پابرجا بماند و بر دشمنان کینه‏ورز و قدرتمند خود، فایق آید. ما باید این راه را ادامه دهیم. آن چیزی که از امام برای ما قابل تقلید است، هدف‌های او و حرکت به سمت آن هدف‌هاست. هیچ‌کدام از هدف‌ها و آرمان‌هایی که امام معین کردند، صرف‌نظرکردنی نیست. آن بزرگوار برای ملت ایران و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، بهترین و والاترین و اصلی‌ترین هدف‌ها را انتخاب کردند و به زبان آوردند و آنها را در ده‌ها اثر از ادبیات مخصوص خود ثبت کرده و حرکت به سمت آنها را نشان دادند» (بیانات رهبری، ۱۶/ ۳/ ۱۳۶۸).نیز می‌فرمایند: «هدف‌های بزرگ، به خودی خود، حرکت‌ها و شخصیت‌های بزرگ را تولید می‏کند. هدف‌ها و آرمان‌ها و افکار و تأملات انسان درباره‏ی زندگی و جامعه و آینده و وظایف بشر، عناصر سازنده‏ی شخصیت انسان است» (بیانات رهبری، ۱۸/ ۳/ ۱۳۶۸).
  27. . باید بزرگ شویم. خواسته‌های ما کوچک است؛ برای چیزهای کوچکی تلاش می‌کنیم. آرزوهای ما کوچک است؛ با به دست آوردن چیزهای کوچکی خوشحال و سرمست می‌شویم. مطالبات ما از دیگران کوچک است؛ بر سر چیزهای کوچکی خشمگین و با دیگران درگیر می‌شویم. با از دست دادن چیزهای کوچکی غصه می‌خوریم، ناله می‌کنیم و غمگین می‌شویم. رؤیاهای ما کوچک است؛ از دست دادن چیزهای کوچکی ما را نگران می‌کند. دل‌های ما کوچک است؛ عشق‌ها و نفرت‌های ما کوچک است، امیدها و افتخارات ما کوچک است. شادی‌ها و خرسندی‌های ما کوچک است. نارضایتی‌ها و اعتراض‌ها و شکایت‌های ما کوچک است. دردها و دغدغه‌های ما کوچک است. با چیزهای کوچکی ناامید و دلسرد و کلافه می‌شویم. انسان‌های بزرگ نه با به دست آوردن چیزی سرمست می‌شوند و نه با از دست دادن نعمتی محزون. انسان‌های دریادل، مانند اقیانوس‌اند و به راحتی موج برنمی‌دارند: «لکَیلا تَأسَوا عَلَی مَا فَاتَکُم وَلاتَفرَحُوا بِمَا آتَاکُم» (سورۀ حدید، آیۀ ۲۳).
  28. . عبدالواحد آمدی؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، حدیث ۱۰۲۸۱٫
  29. . عبدالواحد آمدی؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، حدیث ۱۰۲۷۵٫ در سخن دیگری از امام علی۷ آمده است: «المَرءُ بِهِمَّتِه‏؛ ارزش انسان به همّت اوست» (همان؛ حدیث ۱۰۲۶۳). کُن بَعِیدَ الهِمَمِ إِذَا طَلَبتَ؛ هرگاه چیزی را طلب می‌کنی همّت دوری داشته باش» (همان؛ حدیث ۱۰۲۷۶). «أَحسَنُ الشِّیَمِ شَرَفُ الهِمَمِ؛ برترین صفات، همّت بلند است» (همان؛ حدیث ۱۰۲۷۴). «مَن شَرُفَت هِمَّتُهُ عَظُمَت قِیمَتُهُ؛ کسی که همتش شریف است ارزشش بالاست» (همان؛ حدیث ۱۰۲۷۸). در ادعیۀ امام زین‌العابدین۷ نیز آمده است: «أسألُکَ… مِن الهِمَمِ أعلاها؛ از همّت‌ها، بالاترینش را از تو مسألت می‌کنم» (محمدباقر مجلسی؛ بحار الانوار، ج۹۱، ص۱۵۵).
  30. . امام صادق۷ فرمودند: «مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمَّا قَوِیَت عَلَیهِ النِّیَّه؛ آنجا که نیت قوی است بدن ضعیف نمی‌شود و کم نمی‌آورد» (محمد بن علی بن بابویه صدوق؛ کتاب من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۴۰۰).
  31. . امام سجاد۷ فرمودند: «مَن کَرُمَت عَلَیهِ نَفسُهُ هَانَت عَلَیهِ الدُّنیَا؛ یعنی کسی که جانش برای او ارزشمند باشد دنیا برای او پست است» (حسن بن شعبه حرانی؛ تحف العقول، ص۲۷۸). همچنین از امام علی۷ نقل شده است: «مَن کَرُمَت عَلَیهِ نَفسُهُ هَانَت عَلَیهِ شَهَوَاتُه؛ کسی که جانش برای او ارزشمند باشد شهوات برای او پست و حقیر است (نهج البلاغه، حکمت ۴۴۹).‏ و نیز نقل شده است: «مَا رَفَعَ امرَأ کَهِمَّتِهِ وَ لا وَضَعَهُ کَشَهوَتِهِ؛ هیچ چیز انسان را مانند همّت بلند نمی‌سازد و هیچ چیز مانند شهوت انسان را فرومایه نمی‌کند» (عبدالواحد آمدی؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، حدیث ۱۰۲۷۱).
  32. . سورۀ آل‌عمران، آیۀ ۱۴۶٫
  33. . آیات زیر به کرامت انسان اشاره دارد: «وَ لَقَد کرَّمنا بَنِی آدَمَ… و فَضَّلناهُم عَلی‏ کثِیرٍ مِمَّن خَلَقنا تَفضِیلا» (سورۀ اسراء: آیۀ ۷۰)؛ آیاتی که از دمیده شدن روح الهی در انسان و سجده فرشتگان سخن می‌گوید (سورۀ حجر، آیات ۲۸-۳۱، سورۀ ص، آیات ۷۱-۷۴ و….) آیات خلافت انسان و تعلیم اسما (سورۀ بقره، آیات ۳۰-۳۱) آیاتی که خلقت انسان را بهترین خلقت معرفی می‌کند (سورۀ مؤمنون، آیات ۱۲-۱۴؛ سورۀ تین، آیۀ ۴) و آیاتی که می‌گوید تمام آسمان و زمین و دریا و هر آنچه در آن است برای انسان و مسخر اوست (سورۀ بقره، آیۀ ۲۲و۲۹؛ سورۀ ابراهیم، آیۀ ۳۲-۳۴؛ سورۀ نحل، آیات ۵-۱۶ و….).
  34. . در اخلاق اسلامی یک موضوع است که می‌توان آن را پایه و محور همۀ تعلیمات اخلاقی اسلامی قرار داد و تا آنجا که ما تفحص کرده‌ایم، در مآثر اسلامی روی هیچ موضوعی، به‌عنوان پایه و محور، به اندازۀ اصل کرامت نفس تکیه نشده است… در اسلام به کرامت و عزت نفس و به محترم شمردن نفس بسیار اهمیت داده می‌شود آن هم با کلمۀ «نفس» (یعنی نفیس و ارزشمند) مثل «أکرم نفسک عن کل دنیّه» (مرتضی مطهری؛ مجموعۀ آثار (فلسفۀ اخلاق)، ج۲۲، ص۴۰۹). با مکرّم داشتن این خود است که تمام اخلاق مقدسه در انسان زنده می‏شود و تمام اخلاق رذیله از انسان دور می‏گردد و اگر این خود، کرامت پیدا کرد، شخصیت خودش را بازیافت و در انسان زنده شد، دیگر به انسان اجازه نمی‏دهد که راستی را رها کند، دنبال دروغ برود، امانت را رها کند، دنبال خیانت برود، عزت را رها کند، دنبال ذلت برود، عفت کلام را رها کند، دنبال غیبت کردن برود، و… (مرتضی مطهری؛ مجموعۀ آثار (فلسفۀ اخلاق)، ج۲۲، ص۴۰۶). در اخلاق اسلامی محور… یا به تعبیری آن نقطه‌ای از روح انسان، که اسلام روی آن دست گذاشته است برای احیای اخلاق انسانی و برای این‌که انسان را به‌سوی اخلاق سوق بدهد، کرامت و عزت نفس است (مرتضی مطهری؛ مجموعۀ آثار (فلسفۀ اخلاق)، ج۲۲، ص۳۹۶).یعنی اگر مربی بتواند احساس کرامت و ارزشمندی را در جان متربی ایجاد کند، او را از عمدۀ شهوات حیوانی رهانده است؛ ولی اگر کسی احساس ارزشمندی نداشته باشد و برای خود شخصیت و بزرگی و شرافت قائل نباشد، حاضر است به هر ذلتی تن دهد و هر خلافی مرتکب شود. زمانی که انسان خود را پوچ و بی‌هدف ببیند و از گوهرالهی و کرامت ذاتی خویش غافل شود، برای او ارزش و ضد ارزش، فضیلت و رذیلت و کمال و نقص، مفهومی ندارد.
  35. . بیانات رهبری، ۱۸/ ۳/ ۱۳۶۸٫

برای تهیه این کتاب به انتشارات مرکز مدیریت حوزه های علمیه واقع در قم، بلوار معلم، تقاطع عماریاسر، روبروی ساختمان ناشران با شماره تماس ۰۲۵۳۷۷۳۰۸۶۰ مراجعه نمائید یا به صورت مجازی از طریق این لینک خریداری فرمائید

کتاب تربیت آرمانی توحیدی – فصل اول ، بخش دوم

لینک کوتاه : https://tahzib.ismc.ir/?p=8227

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.