• امروز : پنجشنبه, ۴ دی , ۱۴۰۴
  • برابر با : Thursday - 25 December - 2025
13

کتاب تربیت آرمانی توحیدی – فصل اول ، بخش سوم

  • کد خبر : 8398
  • 24 شهریور 1404 - 10:39
کتاب تربیت آرمانی توحیدی – فصل اول ، بخش سوم
فصل اول بخش سوم کتاب تربیت آرمانی توحیدی - نظریه بنیادین فراساحتی و راهبرد آرمانگرای ایمانی و ولایی در تربیت اسلامی . نوشته حجت الاسلام و المسلمین عالم زاده نوری

۸- آرمان و ایمان؛ حاکمیت توحید و باورهای قلبی مؤمنان

«ایمان» باور به خداست و باور به عظمت، کبریایی و بزرگی او: باور به خواسته‌های بزرگ خدا، باور به طرح بزرگ خدا و باور به وعده‌های بزرگ خدا. و انسان، خلیفه و جانشین آن خدای بزرگ است که باید با اتکای به قدرت او همۀ آن بزرگی‌ها را در جان خود و در جهان پیرامون خود محقق سازد؛ و از ارادۀ بزرگ و استعداد بی‌نهایت خود برای جاری ساختن آرمان خدا بهره گیرد. «توحید در هدف زندگی» تلاش متمرکز برای تحقق مقاصد خدا، راه انداختن کار خدا و خدمت به خداست. انسان موحد، همواره جانب خدا را رعایت می‌کند، تنها او را بزرگ می‌شمارد و تنها خواسته‌های او را دنبال می‌کند.

آرمان مؤمنان مجاهد آرمان خداست و با ایمان آنها گره خورده است. گرچه می‌توان «ایمان بدون آرمان» و «آرمان بدون ایمان» تصور کرد؛ اما مؤمنان مجاهد، «ایمان آرمانی» و «آرمان ایمانی» دارند. «ایمان بدون آرمان» ایمان مؤمنانی است که مقاصد بلندی در حیات ایمانی خود ندارند و با نجات از جهنم یا دست‌یابی به بهشت به تمام خواستۀ خود می‌رسند. «آرمان بدون ایمان» هم آرمان غیرمؤمنانی است که به دنبال مقاصد بزرگ جهانی هستند؛ مانند آزادی‌خواهانی که برای مبارزه با ظلم و استبداد قیام کردند و تودۀ مستضعفی را در مقابل سلطه‌جویان به حرکت درآوردند؛ اما اگر این حرکت خروشان اجتماعی، از سرمایۀ ایمان و معرفت توحیدی برخاسته باشد و به دنبال تحقق ارادۀ خدا در زمین باشد، ایمان منتظرانۀ آرمانی است.

ایمان آرمانی، صرفاً ایمان انفسی و توحید درون جان مؤمنان نیست؛ بلکه علاوه بر آن شامل حرکت آفاقی و توحید گسترده در سراسر زمین هم می‌شود. ایمان تعهّدزا و مسئولیت‌آوری که از کنج دل‌های موحدان و مؤمنان به همۀ ساختارها و نظامات اجتماعی جاری می‌شود و عالم را فرامی‌گیرد.

ایمان قلبی، جوهرۀ عبودیت است و همۀ وظایف و تلاش‌های بیرونی را – در همۀ ساحات- در یک نظام هماهنگ معنا می‌بخشد. رابطۀ این جوهرۀ ایمانی با ساحات و وظایف، رابطۀ باطن و ظاهر یا رابطۀ صورت و معناست و به مثابۀ روح، به همۀ اعمال و تلاش‌ها حیات می‌دهد. فعال کردن همۀ ساحات و انجام همۀ وظایف بدون این روح، قالب‌هایی تهی از مغز پدید می‌آورد؛ همان گونه که اکتفا به روح ایمان بدون انجام وظایف فردی و اجتماعی در ساحات مختلف، مانند جریان برق است که در هیچ ابزار الکتریکی ظهور ندارد و خاصیتی بر آن مترتب نمی‌شود.

هیچ یک از اشتغالات فردی و جمعی نباید انسان مؤمن را از توجه باطنی و اتصال قلبی با حقیقت عالم و پروردگار جهان باز دارد: «رِجالٌ لا تُلهِیهِم تِجارَهٌ وَ لا بَیعٌ عَن ذِکرِ اللَّهِ».[۱] همۀ خرده رفتارها یا کلان پروژه‌های انسان در این عالم، باید از مجرای ایمان و عبودیت عبور کند تا همزمان در تعالی فردی انسان به سوی لقاء الله و در تعالی جامعۀ جهانی توحیدی اثر گذارد.

به عبارت دیگر میان روح ایمان و جسم تلاش‌های عملی در ساحت‌های مختلف، تعاملی تنگاتنگ و هم‌افزا برقرار است. برنامه‌های عبادی مانند نماز و نافله و تلاوت قرآن در کنار خدمت به مردم، مبارزه با طاغوت و سایر فعالیت‌های اجتماعی، همه با ایمان و توجه به خدا معنا می‌یابند و بدون ذکر خدا کالبدی بدون روح‌اند: «التَّوحیدُ حَیاهُ النَّفسِ».[۲]

خلاصه این‌که ایمان به خدا و توجه عبودی به او، امری قلبی و باطنی است که خاستگاه همۀ فعالیت‌های ظاهری است و البته با این فعالیت‌های فردی و اجتماعی تقویت نیز می‌گردد. واژۀ «معنویت» در بیانیۀ گام دوم انقلاب اسلامی که از آن به‌عنوان «جهت‌دهندۀ همۀ حرکت‌ها و فعّالیّت‌های فردی و اجتماعی و نیاز اصلی جامعه» یاد شده است اشاره به چنین مضمونی دارد.

عنصر ایمان و باور ایمانیِ مؤمنان، آنها را فرامی‌خواند تا با انگیزه‌های معنوی زندگی کنند و خالصانه «برای خدا» تلاش کنند. «برای خدا» یعنی برای دین خدا، برای اسلام، برای خدمت به خدا، برای یاری خدا، برای سربازی لشکر خدا و مجاهدت در راه سربلندی مکتب.[۳]

حقیقت اخلاص «برای خدا بودن» است؛ و «برای خدا بودن» صرفاً با یاد خدا و عبادت ظاهری حاصل نمی‌شود. این‌که انسان خود را کامل در اختیار اهداف خدا قرار دهد و همۀ سرمایۀ وجود خود را خالص برای خدا خرج کند و از هزینه‌دادن در راه خدا مضایقه نداشته باشد اخلاص است. در توصیف پیامبران بزرگ الهی که در راه گسترش دین خدا مجاهدت می‌کردند آمده که آنها برای خدا و دین خدا خالص بودند: «أَولِیَائِکَ الَّذِینَ استَخلَصتَهُم لِنَفسِکَ وَ دِینِکَ،… بَعدَ أَن شَرَطتَ عَلَیهِمُ الزُّهدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنیَا الدَّنِیَّهِ وَ زُخرُفِهَا وَ زِبرِجِهَا فَشَرَطُوا لَکَ ذَلِکَ وَ عَلِمتَ مِنهُمُ الوَفَاءَ بِهِ فَقَبِلتَهُم وَ قَرَّبتَهُم»‏.[۴] همان گونه که خدای متعال خطاب به حضرت موسی فرمود: «وَ اصطَنَعتُکَ لِنَفسی؛[۵] تو را برای (کار) خود ساختم و پروردم».

۹- آرمان و قیام؛ حاکمیت توحید و جهاد فی سبیل الله

صرف بیان آرمان یا آموزش نظری آن، برای تربیت کافی نیست؛ این آرمان باید شورآفرین و حرکت‌زا باشد و به قیام و اقدام و جهاد و عمل بینجامد؛ وگرنه آرمان نیست، آرزو است. ترکیب «آرمان و قیام» که در قرآن کریم با دو مفهوم «ایمان و عمل» بیان شده است (یا ترکیب «عقیده و جهاد»، «معرفت و رسالت»، «آرمان و تعهّد»، «بصیرت و استقامت») شخصیت انسان را کامل می‌کند؛[۶] بنابراین مربی علاوه بر این‌که به متربی خود نگاه و بصیرت و افق می‌بخشد باید او را به میدان تعهّد بیاورد، برای او امکان قیام و اقدام فراهم کند و به او مشق مسئولیت و رسالت دهد. خدای متعال هم از ابتدای بلوغ، نوجوان را به عقیده و عمل مکلّف ساخته و از او خودسازی و جامعه‌سازی را با هم خواسته است؛ به این شکل که او را علاوه بر نماز و روزه، هم‌زمان به امر به معروف و نهی از منکر یعنی تلاش برای اصلاح اجتماعی، حساسیت و واکنش نسبت به محیط پیرامونی و قیام بر علیه بدی‌ها موظف دانسته است.

عادت به رفاه و عافیت‌طلبی، آفت مهم زندگی آرمانی است. مؤمن آرمانگرا باید آمادگی تلاش، رنج کشیدن و مجاهدت کردن را داشته باشد و اهل ایستادگی و شکیبایی باشد.

جوان مؤمن باید با صفت آرمان الهی رشد کند و بار بیاید. به همین جهت اندرز و نصیحت، روشنگری، بصیرت‌افزایی، سخنرانی، موعظه، درس اخلاق و مانند آن گرچه برای تربیت ضروری است؛ اما مادام که به حرکت آگاهانه به سوی آرمان، حضور متعهدانه در میدان و رسالت اجتماعی مسئولانه نینجامد کافی نیست؛[۷] بنابراین «نگاه آرمانی» باید با «روحیۀ جهادی» همراه باشد.

در فرهنگ مترقی شیعه، دو سرمایۀ بزرگ وجود دارد؛ ۱٫ مهدویت و انتظار که به شیعه آرمان و افق را نشان می‌دهد و ۲٫ عاشورا و محرم که او را برای جهاد و قیام و فداکاری و استقامت در راه این آرمان برمی‌انگیزد.

جهاد باید «فی سبیل الله» یعنی در راه خدا باشد. ترکیب «فی سبیل اللّه» در قرآن کریم، همراه با جهاد، هجرت، کشتن، کشته‌شدن، انفاق، تحمل اذیت‌ها، سختی‌ها، مشکلات، محاصره و مانند آن به کار رفته است.[۸] درحالی‌که این ترکیب با نماز و روزه و عبادات فردی به کار نرفته است یعنی «نماز و روزه و دعا فی سبیل الله» یا «پرداخت خمس فی سبیل الله» در آیات و روایات سابقه ندارد. در اینجا این سؤال مطرح است که راه خدا به چه مقصدی منتهی می‌شود و انسان برای رسیدن به چه نقطه‌ای باید این همه مشقت و آوارگی تحمل کند، آزار ببیند، مجاهدت ورزد، خرج کند، از خانه و کاشانۀ خود هجرت کند و تا سر حدّ جان مایه بگذارد؟ پاسخ این است که راه خدا به آیندۀ روشن تاریخ و به حاکمیت دین خدا در سراسر زمین منتهی می‌شود و همۀ پیامبران خدا و اولیای او بر نوار بلند زمان برای رسیدن به این نقطه و تحقق بخشیدن به این طرح خدا تلاش کرده‌اند. این راهی است که خدا برای بشر در نظر گرفته و تاریخ به سوی آن در حرکت است؛ بنابراین جهاد فی سبیل الله، تلاش کردن برای رسیدن به این مقصد است که در آیات آخر سورۀ مبارک صفّ آمده است. در قرآن کریم «سبیل طاغوت» در نقطۀ مقابل «سبیل الله» معرفی شده است.[۹]

۱۰- آرمان و ولایت؛ حاکمیت توحید و پیوستگی اجتماعی

معنویت فردی، با تلاش و مجاهدت فردی اجمالاً حاصل‌شدنی است؛ اما تحقق آرمان الهی، مستلزم ولایت و پیوند انسان‌هاست و جز با مشارکت امّت، دست‌یافتنی نیست. وقتی مسئولیت، سنگین است، به تنهایی نمی‌توان آن را ادا کرد. کسی که به‌تنهایی مسیر خدا را دنبال می‌کند آرمانش کوچک است؛ و کسی که درد و دغدغۀ رسیدن به آرمان بلند و افق متعالی را دارد، باید این مسیر را جمعی و امّتی بپیماید؛ زیرا تنها با قیام جمعی و پیوند اراده‌های انسانی، توش و توانی عظیم ایجاد می‌گردد و امکان انجام کارهای بزرگ و رسیدن به اهداف بلند فراهم می‌شود. به قول شهید تهرانی مقدم «فقط انسان‌های ضعیف و کوچک به اندازه امکاناتشان کار می‌کنند». انسان‌های بزرگ همّت‌های بزرگ و آرمان‌های متعالی دارند و برای رسیدن به آن مقاصد بلند به امکانات خود اکتفا نمی‌کنند و از ظرفیت اراده‌های جمعی بهره می‌گیرند.

وقتی تنها هستیم توان اندکی داریم و کار کوچکی می‌توانیم انجام دهیم؛ اما وقتی اراده‌های ما به هم می‌رسند مانند قطرات به‌هم‌پیوستۀ باران، سیلی خروشان و قدرتمند پدید می‌آورند و یا مانند دانه‌های انباشتۀ برف، بهمنی سهمگین با نیرویی حیرت‌انگیز شکل می‌دهند.

وقتی تنها هستیم اهداف و خواسته‌های ما کوچک می‌شود و سنگ بزرگ را نشان نزدن می‌بینم. آرمان‌های بزرگ و آفاق متعالی برای ما آرزوی دست‌نایافتنی و رؤیای تعبیرناشدنی به نظر می‌رسد و بیش از آنکه حرکت و جوشش بیافریند یأس و درماندگی می‌افزاید. در اینجا به جای فراموش کردن و رها ساختن آرمان‌های بلند، باید به ایجاد یک پیکرۀ عظیم و جمع متراکم بیندیشیم و با پیوند اراده‌های انسانی نیروی بزرگی فراهم آوریم.

امام حسن۷ فرموده‌اند: «إنَّهُ لَم یَجتَمِع قَومٌ قَطُّ علی‏ أمرٍ واحِدٍ إلّا اشتَدَّ أمرُهُم واستَحکَمَت عُقدَتُهُم؛ هرگز گروهی بر امری متحد و هم‌داستان نشده‏اند مگر آن که (با این هم‌دستی) کارشان نیرو یافته و پیوندشان استوار و پایدار گشته است».[۱۰]

برای تقریب به ذهن از زندگی اجتماعی زنبوران برای تولید عسل می‌توان استفاده کرد. اگر تولید عسل برای ما مهم باشد و زنبورها را به آن فرمان دهیم، این امر، خطاب به تک‌تک زنبورها صادر نمی‌شود؛ بلکه خطاب به جمع آنان است؛ زیرا تولید عسل هرگز در توان آحاد زنبورها نیست. طبعاً این ناتوانی نباید موجب دست برداشتن از آن خواستۀ بزرگ و یا بهانه‌ای برای فارغ‌کردن زنبوران باشد؛ بلکه باید توان و ارادۀ جمعی آنان را فراخواند و از ثمرۀ حرکت یک‌پارچۀ آنان بهره گرفت.

زنبوران هم اگر بخواهند فرمان ما را اطاعت و خواستۀ بزرگ ما را اجابت کنند باید امّت شوند؛ یعنی ابتدا ملکه را بشناسند و سپس با یک آرایش معیّن پیرامون او و در اطاعت او قرار گیرند تا آن هدف والا محقق شود. با پدید آمدن کندوی عسل و تحقق آن هدف والا، هر یک از زنبورها هم به کمال واقعی خود دست می‌یابد.

این استعاره در تعابیر معصومان: به کار رفته و امیرمؤمنان علی۷ به «یعسوب الدین» و «یعسوب المؤمنین» معرفی شده است. یعسوب به معنای ملکۀ کندوی عسل است و همین پیوند ولایی و حرکت یک‌پارچۀ امّتی حول ولیّ را تداعی می‌کند.

ولایت در زبان عربی به معنای «اتصال و پیوند» است. بی‌شک مراد از پیوند انسان‌ها، اتصال بدن‌های آنها نیست و با گره‌زدن ریسمان به دور آنها حاصل نمی‌شود؛ زیرا حقیقت انسان چیزی غیر از بدن خاکی است. منظور از پیوند انسان‌ها، پیوند حقیقت آنان، یعنی پیوند اراده‌هاست که با تبعیت از ارادۀ محوری (ولیّ) حاصل می‌شود. پیوند اراده‌های انسانی به تشکیل یک گروه یا امّت منتهی می‌شود.

برای بیان این حقیقت مهم، استعاره‌های متعددی به کار گرفته شده است: تعلق به یک جبهه، عضویت در لشکر، سربازی در یک سپاه، حضور در یک حزب، مشارکت در ساخت بنا، گرفتن گوشه‌ای از بار سنگین، فردی از یک کاروان، نوازنده‌ای در یک هم‌نوازی (سمفونی)، بازیکنی در تیم و زنبوری در کندو. این موارد همگی مثال‌هایی است که معنای پیوستگی ارادی را به ذهن القا می‌کند. استعاره‌‌های دیگری هم وجود دارد که معنای پیوستگی و اتصال نظام‌مند را در موضوعات غیرارادی تصویر می‌کند؛ مانند شاخه‌ای از درخت، سیاره‌ای در منظومه یا کهکشان، قطره‌ای از سیل خروشان، عضوی از پیکر، قطعه‌ای از جورچین، آجری از یک بنای رفیع، حلقه‌ای از زنجیر و رشته‌ای از کلاف. این استعاره‌ها گرچه حقیقت ولایت و پیوستگی اراده‌ها را نمی‌رساند ولی از باب تشبیه و تقریب به ذهن سودمند است.

بعضی از این استعاره‌ها در منابع دینی به تصریح یا اشاره آمده است:

تعلق به جبهه، عضویت در لشکر و سربازی در سپاه خدا: جند الله: «وَ إِنَّ جُندَنا لَهُمُ الغالِبُونَ»،[۱۱] در مقابل جند شیطان: «عَبَدَهِ الأَوثَانِ وَ جُنُودِ الشَّیطَانِ وَ خُصَمَاءِ الرَّحمَنِ».[۱۲]

عضویت در حزب خدا: «وَ مَن یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزبَ اللَّهِ هُمُ الغالِبُونَ»،[۱۳] «أُولئِکَ حِزبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزبَ اللَّهِ هُمُ المُفلِحُونَ»،[۱۴] در مقابل حزب شیطان: «أُولئِکَ حِزبُ الشَّیطانِ أَلا إِنَّ حِزبَ الشَّیطانِ هُمُ الخاسِرُونَ».[۱۵]

قسمتی از یک پیکر: «فَإِنَّ مَوَالِیَنَا وَ شِیعَتَنَا مِنَّا، وَ کُلُّنَا کَالجَسَدِ الوَاحِد»،[۱۶] «إِنَّ المُسلِمِینَ یَدٌ وَاحِدَهٌ عَلَی مَن سِوَاهُم».[۱۷]

شاخه‌ای از یک درخت: «شَجَرَهَ طُوبَی»، در مقابل «شَجَرَهَ الزَّقُّومِ»؛

یاری رساندن در یک کار بزرگ: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا أَنصارَ اللَّهِ کَما قالَ عیسَی ابنُ مَریَمَ لِلحَوارِیِّینَ مَن أَنصاری إِلَی اللَّهِ قالَ الحَوارِیُّونَ نَحنُ أَنصارُ اللَّه‏».[۱۸]

استعارۀ حرکت کاروانی که اخیرا شایع شده است از جهتی مقرّب و از جهتی نارساست؛ زیرا در حرکت کاروانی هرکس به تنهایی بار خود را برداشته و راه خود را می‌رود و اگر کاروان هم نمی‌بود به شکل فردی – البته با مقداری زحمت و تکلّف بیشتر – این مسیر را می‌پیمود؛ درحالی‌که در حرکت جمعی همه با هم کار بزرگی را که از توان یک‌یک افراد بیرون است انجام می‌دهند، به شکلی که اگر همه نمی‌بودند آن کار محقق نمی‌شد. در بلند کردن یک بار سنگین که با مشارکت گروهی از پهلوانان انجام می‌شود یا تولید عسل در کندو که توسط صدها زنبور صورت می‌گیرد این پیوند هم‌افزای ولایی کاملاً مشهود و بلکه ضروری است.

کلیدواژه‌های متنوعی که در فرهنگ شیعی معنای یک‌پارچگی و همبستگی اجتماعی با امام و با امّت را می‌رساند عبارت‌اند از ولاء یا ولایت، اطاعت، نصرت، معیّت، اعتصام، تمسک بالعروه و وحدت. شفاعت نیز در لغت به معنای پیوند و انضمام است که اگر در این دنیا رخ داده باشد در آخرت نمایان می‌شود؛ یعنی کسی که در این دنیا شفع امام است در قیامت مشمول شفاعتشان خواهد بود.

امام زمان در توقیع شریف به شیخ مفید چنین نوشته‌اند:

«وَ لَو أَنَّ أَشیَاعَنَا وَفَّقَهُم اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَی اجتِمَاعٍ مِنَ القُلُوبِ فِی الوَفَاءِ بِالعَهدِ عَلَیهِم لَمَا تَأَخَّرَ عَنهُمُ الیُمنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَت لَهُمُ السَّعَادَه بِمُشَاهَدَتِنَا؛[۱۹] و اگر شیعیان ما – که خداوند بر طاعت خویش موفقشان گرداند – در وفای به میثاق شیعه، اجتماع قلوب (عزم جمعی متراکم) می‌داشتند برکت دیدار ما از آنان به تأخیر نمی‌افتاد و سعادت مشاهدۀ ما برای آنها زودتر حاصل می‌شد»؛ یعنی تا زمانی که این پیوستگی و یک‌پارچگی را پدید نیاوریم و هر یک تنها برای خوبی خودمان تلاش کنیم زمینه‌ای برای حضور حضرت وجود ندارد. برای ظهور امام زمان پدید آوردن یک جبهۀ متشکل از شیعیان خوب ضروری است.

روشن است که یک نفر به تنهایی نمی‌تواند تمام جهان را اصلاح کند و همۀ مشکلات زمین را برطرف سازد. خیز برداشتن برای چنین کاری بیشتر خیال‌پردازی و سرسودایی است. بخواهیم یا نخواهیم ما نمی‌توانیم آن آرمان بزرگ را به تنهایی برآوریم و همۀ مسئولیت‌های آن را یک‌باره برعهده بگیریم. ما که هیچ، امام زمان هم این کار بزرگ را به تنهایی انجام نمی‌دهد. پس باید سهم خود را در این خدمت بزرگ پیدا کنیم و در یک جریان امّتی و تاریخی گسترده، یعنی در کنار جبهه‌ای از مؤمنان که همه به همین سو در حرکت‌اند نقش خود را ایفا کنیم. اگر در این آرمان بزرگ جدّی هستیم باید هنر سازمان‌دهی انسان‌ها و به میدان آوردن اراده‌ها را داشته باشیم و از توان عظیم توده‌ها حول ولیّ خدا استفاده کنیم.

البته اگر به هر دلیلی در مسیر یاری دین خدا یک جمع همراه پدید نیامد و امکان فعالیت کاروانی و گروهی فراهم نشد انسان مؤمن مجاهد از پای نمی‌نشیند و یکه و تنها در صحنۀ یاری خدا برمی‌خیزد: «أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثنی‏ وَ فُرادی».‏[۲۰] گرچه هر کسی که در گوشۀ خانه یا محل کار خود خالصانه و آتش به اختیار برای ساخت تمدن اسلامی قدمی برمی‌دارد و کاری می‌کند خواه‌ناخواه در یک شبکۀ ولایی گسترده و متصل به یک تودۀ انبوه ایمانی است؛ زیرا اگر شخص جایگاه خود را در امّت و حرکت امّت را در تاریخ بشناسد و اقدام خود را با اقدام امام جامعه، همراه کند تنها نیست؛ حتی اگر به ظاهر در سنگری تنها نشسته باشد.

بنابراین پی‌گیری آن آرمان بزرگ، به هم‌افزایی اراده‌ها و پیوستگی انسان‌ها در یک حرکت کاروانی و امدادی نیاز دارد. این پیوستگی همان حقیقتی است که در دین اسلام از آن به «ولایت» یاد می‌شود. تا انسان‌ها در یک پیوند ولایی طولی (امّت – امامت) و یک پیوند ولایی عرضی (اخوت ایمانی) قرار نگیرند و یک جبهۀ منسجم هماهنگ و شبکۀ متراکم ایمانی تشکیل ندهند رسیدن به این مقصد بزرگ، امکان‌پذیر نیست.

اگر این اشتراک و اهتمام جمعی نباشد آن آرمان بزرگ به خیال و افسانه یا رؤیای دست‌نایافتنی تبدیل خواهد شد؛ زیرا کاری که از توان افراد سنگین‌تر است، در مقابلش احساس درماندگی و ناتوانی می‌شود. در این صورت هرچه آن کار بزرگ‌تر باشد بیش از آن که شور و حرکت بیافریند، ناامیدی و توقف خلق می‌کند؛ بنابراین پی‌گیری آن آرمان بلند نیازمند «نصرت جمعی ولیّ خدا» و «قیام کاروانی لله در رکاب او» و «اعتصام جمعی به حبل الله» است.

آرمان بزرگ الهی که تحقق کلان‌پروژۀ تاریخی تمدنی خدای متعال است، بار سنگینی است که برداشتن آن از توان آحاد انسان‌ها و حتی از توان یک امّت حاضر در یک عصر فراتر است. برای ساختن این بنای عظیم توان نسل‌های متوالی در اعصار و قرون لازم است[۲۱] و تا مردم به وصف جمعی به میدان نیایند و نیروی متراکم مؤمنان به شکل انبوه بر نوار بلند تاریخ، بسیج نشود آن رخداد عظیم به وقوع نمی‌رسد. اگر تصمیم داریم آرمان الهی را جدی دنبال کنیم اولین نیاز ما پدید آوردن یک هویّت جمعی یا امّت است؛ امّتی که حول یک راهبر و امام شکل می‌گیرد و با طرح عملیاتی و نقشۀ آرمانی و تمدنی او پیش می‌رود.

هویّت جمعی و حرکت کاروانی مستلزم دو گونه پیوند است: پیوستگی طولی با امام و پیوستگی عرضی با مردم.[۲۲]

الف) ولایت طولی؛ پیوستگی با امام از طریق محبت، اطاعت و نصرت

هر حرکت جمعی به نظم و سازگاری و یکپارچگی نیاز دارد. وقتی قرار است با مشارکت یک گروه، کاری انجام شود یا اثری خلق گردد، ناگزیر باید نهایت انسجام و هماهنگی رعایت شود وگرنه با آشفتگی و پراکندگی، توان اعضای گروه هرز می‌رود و بیش از آنکه به هم‌افزایی و بازدهی بینجامد، تلاش دیگران را خنثی و بی‌اثر می‌سازد. به همین جهت هر تیم ورزشی، به راهبر و مربی نیازمند است.

طبعاً حرکت بزرگ یک امّت در گسترۀ زمان و جغرافیای زمین نیز به ولیّ و راهبری نیاز دارد که نخ تسبیح و حبل‌المتین همۀ حرکت‌های پراکنده و تلاش‌های نابسامان گردد، هماهنگی و انسجام این کنش جمعی را فراهم کند، سویۀ حرکت را نشان دهد و نظام امّت قرار گیرد: «فَجَعَلَ اللّه… إطاعَتَنا نِظاما لِلمِلَّهِ و إمامَتَنا أمانا لِلفُرقَهِ».[۲۳]

وظیفۀ نخست اعضای این گروه بزرگ، اطاعت و تبعیت از امام است تا انسجام و یکپارچگی بر هم نخورد و این حرکت مبارک، کُند یا متوقف نشود و نتیجۀ مطلوب حاصل آید؛ اما فراتر از این، وظیفۀ اصلی امّت، خدمت به امام و نصرت اوست؛ یعنی مشارکت ورزیدن در کار و دنبال کردن آن آرمان با تمام وسع و آخرین حدّ تلاش و نستوهی: «وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ؛ در راه خدا حق جهاد را به‌جای آورید».[۲۴]

پیامبران و امامان معصوم: خُلفا، کارگزاران و حجت‌های پروردگار در زمین هستند و همین آرمان الهی و کلان‌طرح خدا را دنبال می‌کنند، انسان الهی باید در اطاعت، خدمت و نصرت آنها باشد؛ زیرا کار آنها کار خدا، خدمت به آنها خدمت به خدا و نصرت آنها نصرت خداست. شخصیت‌های بزرگ صدر اسلام، یاوران پاک‌باختۀ پیامبر خدا و حامیان دین بودند: خدیجۀ کبری با ایثار مال خود، ابوطالب با بذل وجهه و اعتبار خود، حمزۀ سیدالشهداء با قدرت نظامی و برق شمشیر خود، علی‌ابن‌ابیطالب با همۀ وجود خود و سایر اصحاب پیامبر با فداکاری‌های خود.

وقتی حضرت مسیح۷ حواریّین را به یاری خود طلبید و به آنها فرمود: «مَن أَنصاری إِلَی اللَّهِ؟» آنها پاسخ دادند: «نَحنُ أَنصارُ اللَّهِ»؛[۲۵] یعنی یاری حضرت عیسی۷ را یاری خدا دانستند؛ بنابراین کسی که می‌خواهد در خدمت خدا باشد باید ولیّ خدا را یاری کند.[۲۶] کسی که می‌خواهد کار خدا را محقق سازد باید کار ولیّ او را راه بیندازد و حاجات او را برآورده سازد: «اللَّهُمَّ اجعَلنِی مِن أَنصَارِهِ وَ أَعوَانِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنهُ وَ المُسَارِعِینَ إِلَیهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِه‏».[۲۷]

امام صادق۷ در بیان عظمت فرزند خویش امام زمان۷ فرموده‌اند: «لَو أَدرَکتُهُ لَخَدَمتُهُ أَیَّامَ حَیَاتِی؛ اگر ‏او را درک می‌کردم تمام عمر در خدمت او می‌بودم».[۲۸]

خدمت به امام زمان۷ و سربازی او نیز مانند خدمت به خدا و نصرت او، تنها با نماز و عبادت یا پرهیز از گناه‌های فردی حاصل نمی‌شود. سرباز امام زمان۷ باید همان کاری که امام زمان۷ انجام می‌دهد – یعنی گسترش توحید و عدالت در سراسر جهان – را پیش برد و به اهداف و مقاصد او یاری رساند.

ترکیب توحید و ولایت در حدیث معروف سلسله الذهب چنین بیان شده است: «لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصنِی فَمَن دَخَلَ حِصنِی أَمِنَ مِن عَذَابِی، بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِن شُرُوطِهَا».[۲۹]

توجه کنیم که آن آرمان تاریخی و جهانی، تنها آرمان خدا و پیامبر و آرمان اسلام و انقلاب نیست، آرمان همۀ مؤمنان و متدینان، و آرمان خود ماست و کسی که آرمان بزرگی دارد باید نهایتِ طاقت خود را برای تحقق آن به کار گیرد. انسان مؤمنِ تربیت‌یافته، صرفاً مصرف‌کنندۀ معارف دینی و تماشاچی کنارنشستۀ خارج از گود نیست که حظّی ببرد و ابراز احساس یا تشویقی کند؛ بلکه یک عنصر فعال حاضر در میدان است که در حفظ و بسط و توسعه و تقویت آن مشارکت دارد و کارگزار و سرباز دین بلکه سردار و پیشرو و راهبر آن است؛ باری از دوش امام برمی‌دارد و ارادۀ او را محقق می‌کند و بخشی از کار را بر عهده می‌گیرد، نه این‌که تنها همراه و سربار و سیاهی لشکر او باشد. مدافع حریم دین و یاور پیشبرد مقاصد آن است نه صرفاً موافق و هوادار و پذیرندۀ آن که مخالفت یا مزاحمتی ایجاد نمی‌کند؛[۳۰] بنابراین در تربیت آرمانی اسلامی همان‌گونه که تلاش می‌کنیم دشمنان را رام کنیم و مخالفان را به موافق تبدیل کنیم باید کوشش کنیم موافقان و طرفداران را به سرباز و مجاهد تبدیل کنیم و از آنها انصارالله، حزب‌الله و جند الله در معرکۀ نبرد حق و باطل پدید آوریم؛ بلکه سربازان را به مرتبۀ سرداران و پیشوایان ارتقا بخشیم.

به بیان دیگر در این حرکت کاروانی، طرفداری و همراهی و همپایی کافی نیست؛ این هواداری و حمایت لسانی، حداقل پیوند و اتصال را فراهم می‌کند؛ حتی ممکن است کسی در این همراهی، بار خود را بر کاروان تحمیل کند و کار خود را به قافله بسپارد![۳۱] نقطۀ عالی این پیوندِ ولایی، نصرت[۳۲] و مشارکت و تعاون و هم‌دستی است[۳۳] که همراهی را از «محبت» به «شیعگی» ارتقا می‌دهد: «وَ اجعَلنِی مِمَّن تَنتَصِرُ بِهِ لِدِینِکَ وَ لَا تَستَبدِل بی‌غَیرِی؛ پروردگارا مرا از کسانی قرار ده که با آنان دین خود را یاری می‌کنی و کسی را جایگزین من نگردان».[۳۴]

ب) ولایت عرضی؛ پیوستگی با امّت از طریق اخوت و مواسات

علاوه بر رابطۀ طولی امّت با امام، لازم است این جمع همراه با یک‌دیگر پیوند عرضی نیز داشته باشند و به دستگیری و کارگشایی برای هم اهتمام ورزند و در حرکت به سمت مقاصد عالی اسلام به منزلۀ پیکر واحد و صف واحد شوند: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفا کَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَرصُوصٌ».[۳۵]

از آنجا که آن آرمان بلند، هدف مشترک و متعلق به همه است، هرگونه یاری و مساعدت که به موفقیت دیگران بینجامد برای همگان سودمند است؛ زیرا یک گروه به منزلۀ یک شخص است و در یک حرکت جمعی، موفقیت هرکس موفقیت همه است و شکست و ناکامی هرکس خسارت برای همه. حُسن یک نفر، حسن همه است و عیب یک نفر عیب و نقص همه. بر این اساس مؤمنان در جامعۀ اسلامی، همزیستی ایمانی و پیوند اخوت و مواسات دارند و در یک ارتباط برادرانه و صمیمانه یکدیگر را برای بندگی و خدمت به آرمان الهی یاری و تقویت می‌کنند: «وَ المُؤمِنُونَ وَ المُؤمِناتُ بَعضُهُم أَولِیاءُ بَعضٍ یَأمُرُونَ بِالمَعرُوفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاهَ وَ یُطیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ».[۳۶]

خلاصۀ فصل اول

۱٫ مهم‌ترین ویژگی فطری انسان، آرمان‌خواهی و کمال‌جویی بی‌نهایت اوست.

۲٫ از آنجا که کمال بی‌نهایت خداست حقیقت این کمال‌طلبی و بی‌نهایت‌خواهی، خداجویی و خداخواهی است.

۳٫ این چگونگی به نوع انسان اختصاص دارد و فصل ممیّز او از حیوان‌ها و سایر موجودات به شمار می‌رود؛ بنابراین هرچه بیشتر آن را رشد دهد انسانیت خود را فربه‌تر ساخته است و هرچه کمال‌جوتر شود انسان‌تر گشته است.

۴٫ برای اتصال به کمال بی‌نهایت باید خدا را شناخت، صفات و خواسته‌های خدا را شناخت و برای تشبّه به صفات خدا و پیگیری خواسته‌های خدا تلاش کرد.

۵٫ مربی باید متربی را آرمانگرا و خداجو تربیت کند و به این ترتیب «تربیت آرمانی» بر «تربیت توحیدی» و «تربیت فطری» منطبق خواهد بود.

۶٫ تربیت؛ به معنای عظمت‌بخشیدن به انسان یا ساخت انسان والا و بزرگ است.

۷٫ انسان بزرگ، کسی است که آرمان بزرگ داشته باشد؛ و هرچه همّت کسی بزرگ‌تر باشد وجود او بزرگ‌تر و ارزشمندتر است.

۸٫ هرچه آرمان بزرگ‌تر و بلندتر باشد، شور و حرکت و تکاپوی بیشتری می‌آفریند.

۹٫ مهم‌ترین اقدام تربیتی این است که انسان را از دون‌همّتی و افق‌های نازل برهانیم و حرارت لازم برای دستیابی به چشم‌اندازهای بلند، انگیزه‌های والا و افق‌های متعالی را درون او پدید آوریم.

۱۰٫ طرح قرآن کریم برای تربیت و تعالی انسان ارائۀ توصیه‌های جزیی و دستورات متفرق اخلاقی نیست. فراتر از همۀ این توصیه‌ها، قرآن کریم به انسان، شکوه و شخصیت می‌بخشد، عظمت انسان را به او یادآوری می‌کند و او را به عنوان خلیفۀ خدا به یک رسالت بزرگ فرامی‌خواند.

۱۱٫ آرمان بزرگ، آرمان خدا است؛ یعنی مهم‌ترین و والاترین همتی که می‌توانیم در وجود یک فرد بنشانیم تا او را به رتبۀ ابَرانسان ارتقا بخشیم «پی‌گیری آرمان خدا و قرارگرفتن در طرح پروردگار» است. طبعاً اگر انسان به دنبال چیزی باشد که خدا به دنبال آن است جانشین خدا در زمین خواهد بود.

۱۲٫ آرمان مهم خدای متعال، حاکمیت الله و استقرار توحید در جان‌ها و جوامع انسانی است؛ این‌که همۀ آحاد انسان موحّد و مؤمن باشند و توحید و ایمان در سراسر جهان و در همۀ نظامات اجتماعی جاری و حاکم باشد.

۱۳٫ «تربیت آرمانی» همان «تربیت توحیدی» است و تربیت توحیدی، تربیت انسان آرمان‌خواهی است که همۀ جان‌ها و همۀ جهان را الهی می‌طلبد.

۱۴٫ پروردگار جهان، به‌تنهایی کار خود را در اقلیم انسان‌ها پیش نمی‌برد و اراده‌های مردم را در پیش‌برد کار خود و رسیدن به خواسته‌اش دخیل می‌داند؛ حتی سنت خدا بر آن است که این کار بزرگ را با اولیای خود به‌تنهایی رقم نزند. به همین جهت از تودۀ مؤمنان در طرح خود کمک خواسته است.

۱۵٫ مؤمنان باید به یاری خدا و دین او بیایند، کار خدا را بر عهده بگیرند و ارادۀ خدا را محقق سازند.

۱۶٫ انسان مؤمن، ارادۀ خود را در ارادۀ خدا فانی می‌کند و پروژۀ خدا را بر خواستۀ خود ترجیح می‌دهد.

۱۷٫ این آرمان، زیرساخت همۀ تلاش‌های تربیتی است و تعالی انسان در همۀ ساحت‌های تربیتی باید ناظر به آن باشد.

۱۸٫ آرمان «توحید جهانی» یک هدف متعالی و چتر شامل فراساحتی است که همۀ اهداف تربیتی را در دامان خود قرار می‌دهد. بر این اساس «آدم شدن»، «انسان معنوی شدن» یا «عالم دین شدن» هدف نهایی نیست؛ هدف نهایی «آدم خدا شدن» است و اگر تلاش می‌کنیم عالم دین یا انسان معنوی شویم به این جهت است که در یاری خدا موفق‌تر باشیم و در تحقق ارادۀ پروردگار، مؤثرتر.

۱۹٫ آرمان مؤمنان مجاهد، آرمان خداست و با ایمان آنها گره خورده است. گرچه می‌توان «ایمان بدون آرمان» و «آرمان بدون ایمان» تصور کرد؛ اما مؤمنان مجاهد، «ایمان آرمانی» و «آرمان ایمانی» دارند. «ایمان بدون آرمان» ایمان مؤمنانی است که مقاصد بلندی در حیات ایمانی خود ندارند و با نجات از جهنم یا دست‌یابی به بهشت به تمام خواستۀ خود می‌رسند. «آرمان بدون ایمان» هم آرمان غیرمؤمنانی است که به دنبال مقاصد بزرگ جهانی هستند.

۲۰٫ عنصر ایمان و باور ایمانیِ مؤمنان، آنها را فرامی‌خواند تا با انگیزه‌های معنوی زندگی کنند و خالصانه «برای خدا» تلاش کنند. «برای خدا» یعنی برای دین خدا، برای اسلام، برای خدمت به خدا و یاری او و سربلندی مکتب.

۲۱٫ صرف بیان آرمان یا آموزش نظری آن، برای تربیت کافی نیست؛ این آرمان باید شورآفرین و حرکت‌زا باشد و به قیام و اقدام و جهاد و عمل بینجامد؛ وگرنه آرمان نیست، آرزو است.

۲۲٫ تحقق آرمان الهی، مستلزم ولایت و پیوند انسان‌هاست و جز با مشارکت امّت، دست‌یافتنی نیست. وقتی مسئولیت، سنگین است، به تنهایی نمی‌توان آن را ادا کرد. کسی که به‌تنهایی مسیر خدا را دنبال می‌کند آرمانش کوچک است؛ و کسی که درد و دغدغۀ رسیدن به آرمان بلند و افق متعالی را دارد، باید این مسیر را جمعی و امّتی بپیماید؛ بنابراین پی‌گیری آن آرمان بزرگ، به هم‌افزایی اراده‌ها و پیوستگی انسان‌ها در یک حرکت کاروانی و امدادی نیاز دارد. این پیوستگی همان حقیقتی است که در دین اسلام از آن به «ولایت» یاد می‌شود.

۲۳٫ تا انسان‌ها در یک پیوند ولایی طولی (امّت – امامت) و یک پیوند ولایی عرضی (اخوت ایمانی) قرار نگیرند و یک جبهۀ منسجم هماهنگ و شبکۀ متراکم ایمانی تشکیل ندهند رسیدن به این مقصد بزرگ، امکان‌پذیر نیست.

پاورقی ها :

  1. . سورۀ نور، آیۀ ۳۷٫
  2. . عبدالواحد آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، حدیث ۱۳۴۵٫
  3. . امام خمینی می‌فرمود: «هرگاه خطبه‏هایی را که راجع به جمعه است و خطبه‏های حضرت امیر را ملاحظه کنید، می‏بینید که بنا بر این بوده که مردم را به راه بیندازند و به حرکت درآورند و به مبارزه برانگیزند؛ برای اسلام فدایی و مجاهد بسازند؛ و گرفتاری‌های مردم دنیا را برطرف کنند» (سید روح‌الله خمینی؛ ولایت فقیه، حکومت اسلامی، ص۱۳۲).
  4. . علی بن موسی بن طاووس؛ إقبال الأعمال، ج۱، ص۲۹۵، دعای ندبه.
  5. . سورۀ طه، آیۀ ۴۱٫
  6. . آرمان، خواست بزرگ حرکت‌آفرین است و در حاقّ معنای خود بر عزم و عمل و جهاد نیز دلالت دارد. به همین جهت در واقع نباید هم‌ردیف عزم و قیام و جهاد قرار گیرد؛ اما به جهت اهمیت فراوان عزم، آن را از آرمان تفکیک کرده‌ایم. همین نسبت میان ایمان و عمل نیز وجود دارد. به واقع ایمان و عمل از هم تفکیک ندارند؛ یعنی اگر ایمان وجود داشته باشد علی‌القاعده عمل نیز وجود دارد؛ اما به جهت اهمیت عمل و تصور جدایی این دو دست‌کم در مراتبی از ایمان، قرآن کریم این دو را در عرض یکدیگر ذکر کرده است.خواست بزرگ و افق متعالی معمولاً با عزم و حرکت نسبت مستقیم دوسویه دارد. هرچه افق بلندتری داشته باشیم معمولاً عزم و حرکت بیشتری خواهیم داشت و هرچه نیروی عزم در وجود ما بیشتر باشد افق‌های بلندتری را در نظر می‌گیریم و به اهداف کوچک رضایت نمی‌دهیم؛ البته گاهی نیز میان این دو فاصله می‌افتد. کسانی هستند که برای آرمان‌های کوچک و افق‌های حقیقتا کوتاه، عزم‌های بزرگی صرف می‌کنند و در مقابل کسانی هستند که برای آرمان‌های بزرگ خود، عزم و حرکت کوچکی دارند.
  7. . رهبر انقلاب در کتاب خون دلی که لعل شد، ص۵۶ تا ۵۹ می‌فرمایند: «در اینجا باید یکی از مشخصه‌های مهمّ نهضت اسلامی ایران را بیان کنم. این مشخصه عبارت است از وجود دو خط در این نهضت که تعامل میان این دو خط، تشکیل‌دهندۀ روند تکاملی حرکت به سمت اسلام در این کشور بوده؛ نخست، خط مقابلۀ دینی با دستگاه حاکم که برخاسته از عقیدۀ دینی بود. دوم، خط بیدارگری فکری و ارائۀ برنامۀ اسلامی برای زندگی با گفتمانی نو یا به عبارت دیگر: خطّ نوسازی اندیشۀ دینی…. در اینجا باید برای ثبت در تاریخ بگویم که من از اندک افراد معدودی بودم که در همۀ لحظات نهضت، هر دو خط را با هم آمیختم و به این ویژگی معروف بودم. در تمام زندگی مبارزاتی خود، همواره هر دو خطّ «مقاومت» و «روشنگری» را با هم ادامه دادم و معتقدم این دو را کاملاً با هم درآمیختم…. به عقیدۀ من اگر فعالیت آگاهانۀ‌ فکری اسلامی از جنبش و مبارزه جدا شود، خشک و بی‌روح می‌شود. روحیۀ مبارزۀ دینی هم اگر از آگاهی و اندیشه عاری گردد، دچار ارتجاع و تحجر می‌گردد. ترکیب مقاومت با آگاهی‌بخشی و رشد فکری، خط انقلاب اسلامی را تشکیل می‌دهد».
  8. . برخی از آیاتی که به این معانی دلالت دارد از این قرار است: «یُقتَلُ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ» (سورۀ بقره، آیۀ ۱۵۴)، «قاتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ» (سورۀ بقره، آیۀ ۱۹۰)، «أَنفِقُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ» (سورۀ بقره، آیۀ ۱۹۵)، «هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ» (سورۀ بقره، آیۀ ۲۱۸)، «أُحصِرُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ» (سورۀ بقره، آیۀ ۲۷۳)، «لِما أَصابَهُم فی‏ سَبیلِ اللَّهِ» (سورۀ آل‌عمران، آیۀ ۱۴۶)، «أُوذُوا فی‏ سَبیلی‏ وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا» (سورۀ آل‌عمران، آیۀ ۱۹۵)، «ضَرَبتُم فی‏ سَبیلِ اللَّهِ» (سورۀ نساء، آیۀ ۹۴)، «انفِرُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ» (سورۀ توبه، آیۀ ۳۸)، «لا یُصیبُهُم ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخمَصَهٌ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ» (سورۀ توبه، آیۀ ۱۲۰).
  9. . «الَّذینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَولِیاءَ الشَّیطانِ إِنَّ کَیدَ الشَّیطانِ کانَ ضَعیفا» (سورۀ نساء، آیۀ ۷۶). در قرآن کریم حرکت کردن در سبیل طاغوت با تعبیر «عبادت طاغوت» یا پذیرش «ولایت طاغوت» نیز آمده است. «وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَولِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ» (سورۀ بقره، آیۀ ۲۵۷)، «وَ الَّذینَ اجتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن یَعبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَی اللَّهِ لَهُمُ البُشری»‏ (سورۀ زمر، آیۀ ۱۷).
  10. . نصر بن مزاحم؛ وقعه صفین، ص۱۱۴٫
  11. . سورۀ صافات، آیۀ ۱۷۳٫
  12. . احمد بن علی طبرسی؛ الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج‏۱، ص۲۰۸‍.
  13. . سورۀ مائده، آیۀ ۵۶٫
  14. . سورۀ مجادله، آیۀ ۲۲٫
  15. . سورۀ مجادله، آیۀ ۱۹٫
  16. . التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری، ص۷۹٫
  17. . حسن بن محمد دیلمی؛ ارشاد القلوب الی الصواب، ج۲، ص۳۳۵٫ به این تعبیر نیز در روایات امام علی۷ آمده است: «الأَصدِقَاءُ نَفسٌ وَاحِدَهٌ فِی جُسُومٍ مُتَفَرِّقَهٍ؛ دوستان حقیقی یک جان در چند بدن‌اند» (عبدالواحد آمدی؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، حدیث ۹۵۱۲). در حدیث امام صادق۷ نیز چنین آمده است:«لا و اللّه، لا یکونُ المؤمنُ مؤمنا أبدا حتّی یکونَ لأخیهِ مِثلَ الجَسدِ، إذا ضَرَبَ علَیهِ عِرقٌ واحدٌ تَداعَت لَه سائرُ عُرُوقِهِ» (حسین بن سعید کوفی اهوازی؛ المؤمن، ص۳۹).
  18. . سورۀ صف، آیۀ ۱۴٫
  19. . احمد بن علی طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج۲، ص۴۹۹٫
  20. . سورۀ سبأ، آیۀ ۴۶٫
  21. . باید معلوم باشد که این حرکت عظیم نظام اسلامی و حرکت به سمت آن آیندۀ آرمانی که ایجاد تمدّن اسلامی است؛ یعنی تمدّنی که در آن، علم همراه با اخلاق است؛ پرداختن به مادّیات، همراه با معنویّت و دین است؛ و قدرت سیاسی، همراه با عدالت است، یک حرکت تدریجی است؛… این کار عظیم و ماندگار تاریخی، این کاری که سر و کارش با نسل‌ها و قرن‌هاست، این را نباید با کارهای دفعی، جزئی و شعاری اشتباه کرد (https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=21451).
  22. . در قرآن کریم از این دو پیوند با عنوان «حبل الله» و «حبل الناس» یاد شده است: «ضُرِبَت عَلَیهِمُ الذِّلَّهُ أَینَ ما ثُقِفُوا إِلاَّ بِحَبلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبلٍ مِنَ النَّاسِ» (سورۀ آل‌عمران، آیۀ ۱۱۲). مرحوم آیت‌الله حاج شیخ محمدعلی شاه‌آبادی استاد امام راحل از این دو پیوند با عنوان «خیط ولایت یا رشتۀ ولایت» و «خیط اخوت یا رشتۀ برادری» نام برده است (ر.ک: محمدعلی شاه‌آبادی؛ شذرات المعارف).
  23. . احمد بن علی طبرسی؛ الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج۱، ص۱۳۴٫
  24. . سورۀ حج، آیۀ ۷۸٫ در رابطه با راهبر و پیشوای امّت چند مواجهه فرض می‌شود: اول کسانی که تابع و گوش به فرمان اویند. دوم کسانی که ناصر و مالک اشتر اویند، منتظر فرمان نمی‌شوند و خواسته‌های او را در اولین زمان و به بهترین شیوه برآورده می‌سازند: «المُسَارِعِینَ إِلَیهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِه‏». سوم کسانی که به گونه‌ای حرکت می‌کنند که بود و نبودشان برای امام جامعه مساوی است؛ نه مخالف‌اند و نه موافق. سرد و خاموش‌اند کالعدم! و دستۀ چهارم کسانی که سنگ پیش پای او می‌افکنند و کار او را کُند می‌سازند و خون به دل او می‌کنند. گروه سوم و چهارم هر دو در این مشترک‌اند که جریان مخالف را تقویت می‌کنند؛ یکی با سکوت و یکی با عمل.
  25. . سورۀ آل‌عمران، آیۀ ۵۲ و سورۀ صف، آیۀ ۱۴٫
  26. . در سورۀ شعرا درخواست عمدۀ پیامبران بزرگ الهی از مردم چنین بیان شده است: «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ؛ از خدا پروا کنید و از من اطاعت کنید». این درخواست در آیۀ ۱۰۸ و ۱۱۰ از قول حضرت نوح، آیۀ ۱۲۶ و آیۀ ۱۳۱ از قول حضرت هود، آیۀ ۱۴۴ و ۱۵۰ از قول حضرت صالح، آیۀ ۱۶۳ از قول حضرت لوط، آیۀ ۱۷۹ از قول حضرت شعیب، و در سورۀ آل‌عمران، آیۀ ۵۰ و سورۀ زخرف، آیۀ ۶۳ از قول حضرت عیسی آمده است.
  27. . محمدباقر مجلسی؛ زاد المعاد، ص۵۴۳، دعای عهد. رابطۀ تودۀ مردم با امامان معصوم بیشتر توسل برای برآورده کردن حاجات و نیازهایشان است. در این بیان شریف دقیقاً عکس آن آمده است؛ یعنی شیعۀ حقیقی باید بیش از دل‌مشغولی نسبت به حوایج خود، در پی برآوردن حوایج امام زمان باشد و خود را برای خدمت به آن حضرت و پی‌گیری مقاصد او آماده کند.
  28. . محمد بن ابراهیم نعمانی؛ الغیبه، ص۲۴۵٫
  29. . محمد بن علی بن بابویه صدوق؛ التوحید، ص۲۵٫
  30. . پیامبر اعظم۶ فرمودند: «یَخرُجُ نَاسٌ مِنَ المَشرِقِ فَیُوَطِّئُونَ لِلمَهدِیِّ یَعنِی سُلطَانَه‏؛ گروهی از مشرق خروج می‌کنند که زمینه‌ساز حکومت امام مهدی می‌گردند» (علی بن عیسی اربلی؛ کشف الغمه فی معرفه الأئمّه، ج‏۲، ص۴۷۷).
  31. . به همین جهت استعارۀ «حرکت کاروانی و قافله‌ای» با همۀ لطف و رسایی، گویای همۀ مفهوم ولایت نیست و نیاز به تکمیل و ترمیم دارد.
  32. . در قرآن کریم آیات فراوانی به این نصرت و یاری خدا و ولیّ خدا تأکید دارد: «وَ لِیَعلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالغَیبِ» (سورۀ حدید، آیۀ ۲۵)، «وَ إِذ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیتُکُم مِن کِتابٍ وَ حِکمَهٍ ثُمَّ جاءَکُم رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُم لَتُؤمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنصُرُنَّهُ» (سورۀ آل‌عمران، آیۀ ۸۱)، «فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی أُنزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ» (سورۀ اعراف، آیۀ ۱۵۷)، «وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ آوَوا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ هُمُ المُؤمِنُونَ حَقّا» (سورۀ انفال، آیۀ ۷۴)، «الَّذینَ أُخرِجُوا مِن دِیارِهِم وَ أَموالِهِم یَبتَغُونَ فَضلا مِنَ اللَّهِ وَ رِضوانا وَ یَنصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ» (سورۀ حشر، آیۀ ۸)، «وَ قالَ اللَّهُ إِنِّی مَعَکُم لَئِن أَقَمتُمُ الصَّلاهَ وَ آتَیتُمُ الزَّکاهَ وَ آمَنتُم بِرُسُلی‏ وَ عَزَّرتُمُوهُم»‏ (سورۀ مائده، آیۀ ۱۲)، «لِتُؤمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوه»‏ (سورۀ فتح، آیۀ ۹).
  33. . همان که از آن به خدمت یاد می‌شود. الف) خدمت به خدا: «حَتَّی تَکُونَ أَعمَالِی وَ أَورَادِی کُلَّهَا وِردا وَاحِدا، وَ حَالِی فِی خِدمَتِکَ سَرمَدا» (محمدباقر مجلسی؛ زاد المعاد، ص۶۴، دعای کمیل) «قَوِّ عَلی‏ خِدمَتِکَ جَوارِحِی» (همان) و ب) خدمت به ولیّ خدا: «لَو أَدرَکتُهُ لَخَدَمتُهُ أَیَّامَ حَیَاتِی» (محمد بن ابراهیم نعمانی؛ الغیبه؛ ص۲۴۵).
  34. . محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی، ج۲، ص۵۸۹٫
  35. . سورۀ صف، آیۀ ۴٫
  36. . سورۀ توبه، آیۀ ۷۱٫

برای تهیه این کتاب به انتشارات مرکز مدیریت واقع در قم، بلوار معلم، تقاطع عماریاسر، روبروی ساختمان ناشران با شماره تماس ۰۲۵۳۷۷۳۰۸۶۰ مراجعه نمائید یا به صورت مجازی از طریق این لینک خریداری فرمائید

کتاب تربیت آرمانی توحیدی – فصل اول ، بخش دوم

کتاب تربیت آرمانی توحیدی – فصل دوم ، بخش اول

 

لینک کوتاه : https://tahzib.ismc.ir/?p=8398

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.