استاد محمد عالمزاده نوری در یادداشتی به تبیین دو رکن سازه تهذیبی مدارس علمیه پرداخته است که متن آن از این قرار میباشد:
در فرایند تربیت جامع طلبه در مدارس علمیه، عناصر گوناگونی ایفای نقش میکنند؛ از جمله مدیر مدرسه، اساتید، معاون تهذیب و تربیت و سایر معاونان، استاد اخلاق، مشاور و نیز مربی یا راهنما در یک تعامل هماهنگ، تهذیب و تربیت طلاب را در مدرسه رقم میزنند. در این نوشته، ابتدا ضمن توصیف این کارویژههای تربیتی، به مختصات هرکدام اشاره خواهد شد. سپس نقاط تمایز «راهنما یا مربی» و «مشاور» و اهمیت هرکدام بیان میگردد.
آنچه مورد تأکید است، صلاحیتهای شخصیتی، علمی و مهارتی هر دسته از این عوامل تربیتی است که میبایست تبیین گردد و ارتقا یابد. در این میان «طرح تعالی» که زمینهای برای ارتقای نقش تربیتی اساتید در مقیاس «راهنمای تهذیبی» است، اولویت پیدا نموده و در معاونت تهذیب در حال اجرا است. آنچه در کارویژه راهنمای تهذیبی یا مربی تربیتی بیش از همه مد نظر است و مهمترین هنر و مسئولیت خطیر ایشان محسوب میشود «ارائهی آرمان» است. یعنی ایجاد شور و شوق و انگیزه و حرارت، آن هم نه صرفاً با شعار یا تکنیکهای شکلی و موقت؛ بلکه با ایجاد یک افق عالی و ایمان راسخ در یک ارتباط صمیمی، مستمر و چهرهبهچهره و در ضمن رسیدگی عام به احوال طلبه. با ایجاد این افقِ ایمانی و آرمانی، طلبه، رشید خواهد شد؛ یعنی به جریان میافتد و بدون اینکه کسی او را حرکت دهد دغدغهمند رشد و تعالی خود خواهد بود.
مدیر مدرسه و معاون تهذیب
گرچه در تربیت و تهذیب طلبه، عوامل گوناگونی مؤثر هستند، اما مسئولیت اصلی امر تعلیم و تربیت جامع طلاب در مدرسه با مدیر است؛ زیرا مدیر میتواند همه را در امر تهذیب و تربیت بسیج نموده و همه امکانات و ظرفیتهای مدرسه را بدین منظور بهکار گیرد و پشتوانه محکم و استواری برای دیگر عوامل تربیتی باشد.
مدیر مدرسه علمیه علاوه بر صلاحیتهای شخصیتی و علمی و مهارتی، حتماً باید بر اهداف و آرمان طلبگی مشرف و نسبت به آن به شدت معتقد باشد؛ اما با توجه به کثرت مشغله در امور اجرایی مدرسه، جز در مدارس کمجمعیت نمیتواند با همه طلاب از نمای نزدیک ارتباط برقرار کند و احوال آنان را در معاشرت و مجالست صمیمی پیگیری نماید. به همین جهت برای خود عونی به نام معاون تهذیب در نظر گرفته است و معاون تهذیب در تعامل و همکاری با مربی یا راهنمای تهذیبی میتواند رشد و تعالی طلاب را در همه ساحات تربیتی بصورت متوازن و تخصصی رقم بزند.
استاد
استاد مهمترین عامل مباشر تربیت طلبه است که بیشترین ارتباط را با طلبه دارد و ماندگارترین اثر را در ذهن و دل او بر جای میگذارد. نقش استاد در شکلدهی به اندیشه، انگیزه و رفتار طلبه بیهمتاست و بیشترین عهدهداری و رسیدگی در حق طلبه نیز از او انتظار میرود. این ویژگی مرهون عوامل زیر است:
نخست: یکی از بسترهای تربیت و تحول انسان ارتباط است و فرصت استاد برای ارتباط با طلبه از همه بیشتر است. استاد روزانه با طلبه مرتبط است و فرصت تأثیرگذاری طولانی در اختیار دارد. میتواند در این فرصت حرف بزند، عاطفه بورزد، برانگیزد، راهنمایی کند، هشدار دهد، بشکند، بسازد و برافروزد.
دوم: طلبه در مقابل مقام علمی استاد بهنحو طبیعی کرنش میکند و شیفته جلوههای علمی او میگردد. طلبه، کوچکی خود را در مقابل استاد به علم حضوری درمییابد و سپر دفاعی خود را در برابر عظمت او میگشاید. گویا اعتبار علمی استاد، خودبهخود به شخصیت او سرایت میکند و به اعتبار شخصیتی تبدیل میگردد و اعتماد میآفریند؛ اعتمادی که بزرگترین سرمایه در اثرگذاری تربیتی است.
سوم: استاد برخلاف مدیر، معاون آموزش، معاون تهذیب، پرسنل اجرایی و حتی استاد اخلاقی که هفتهای یک روز میآید با گروه محدودتر و جمعیت کمتری روبهروست و بهطبع مشکلات آنان را از نمای نزدیک میبیند، با سرعت و دقت بیشتری درمییابد و امکان شناخت استعدادها و قوت و ضعف طلبه را بیش از همه و پیش از همه دارد.
چهارم: انس و صمیمیت استاد در ارتباط طولانی با طلبه روزبهروز بیشتر میشود و زمینه اثرگذاری و نقشآفرینی او هموارتر میگردد. همین انس و صمیمیت است که طلبه را به درددل با استاد و بیان مسائل فردی خود تشویق میکند و از او اُذُن خیر و سنگ صبوری برای مشکلات طلبه پدید میآورد.
تأثیر استاد در طلبه قطعی است. استاد حتی اگر نداند و نخواهد، رنگ شخصیت خود را به طلبه انتقال میدهد و ناهشیار بر او اثری میافکند. این فرایند ناخودآگاه را را باید به وادی آگاهی و مهارت استاد کشاند، اساتید باید این ظرفیّت بزرگ تربیتی را به درستی بشناسند و با درک عمیق از جایگاهی که در آن قرار دارند آن را شناخته و مدیریت کرده و از ظرفیت آن به نفع تربیت بهره بگیرند؛این فرآیند تربیتی که متن کار استاد است، در واقع «تربیتی پنهان و نامرئی» فراتر از آموزهها و ارتباطات کلاسیک تربیتی است که میتوان بهینهاش ساخت و به کارش گرفت.
البته توجه داریم که درجهی اثرگذاری استاد و اثرپذیری طلبه از او به عوامل گوناگونی مانند قابلیّت شاگردان و فاعلیّت اساتید و نیز شرایط محیطی بستگی دارد؛ بنابراین تأثیر اساتید، مانند هم نیست همانگونه که تأثیر یک استاد در همهی شاگردان مشابه نیست.
در شرایط فعلی و با توجه به انتظارها و مطالبههای فراوانی که از طلبه معاصر وجود دارد، استاد با اکتفا به تدریس معمولی و بدون دغدغهمندیها و دلسوزیهای لازم نمیتواند نقش مؤثری در تعلیم و تربیت شاگردان داشته باشد، بلکه نیازمند حرکتی جهادی و همتی بلند است تا بتواند نقشآفرین باشد و این مهم در طرح تعالی اساتید دنبال میشود.
مشاور
هماکنون در بسیاری از مدارس علمیه از «اساتید مشاور» استفاده میشود. این اساتید، خدمات ارزشمندی ارایه میدهند که حضور آنان را در مدرسه علمیه و در میان طلاب ضروری و جایگزینناپذیر ساخته است و بر دو دستهاند:
نخست: مشاورانی که تحصیلات تخصصی مشاوره و روانشناسی دارند و با اصول و فنون مشاوره به شکل آکادمیک آشنا هستند و در شاخههای مختلف روانشناسی (روانشناسی عمومی، رشد، یادگیری، انگیزش و هیجان، شخصیت، اجتماعی، و…) واحدهایی را گذراندهاند؛ برخی از اینها مدرک تخصصی دارند و برخی دیگر در دورههای پودمانی شرکت کردهاند و مدرک رسمی در این زمینه ندارند. وجود این مشاوران آموزشدیده در مدارس علمیه ضروری است و این طیف از اساتید، گرهگشای بسیاری از معضلات و حلال عویصههای فراوان جوانان هستند.
دوم: مشاورانی که با تکیه بر تجارب موفق شخصی در عالم طلبگی به عنوان یک برادر بزرگتر برای طلاب به مشکلات آنان رسیدگی میکنند و آنان را ارشاد مینمایند. بسیاری از اساتید مدارس علمیه به این معنا مشاورند؛ یعنی در دسترس طلبهها قرار دارند و در ضمن کلاس درس یا پیش و پس آن، تجارب خود را در اختیار طلبه قرار میٔدهند و در قامت یک پدر یا برادر بزرگتر به قدر توان، مشکلات آنها را حل میکنند، پرسشهای آنان را پاسخ میدهند و آنان را راهنمایی میکنند.
به خوبی روشن است که شأن و اعتبار این اساتید در نظر طلاب، نباید آنان را به وادی مسائل تخصصی مشاوره بکشاند و به آنها جرات و جسارت ورود در معضلات خاص و اختلالات حاد روانی (وسواس، اضطراب، افسردگی، دوقطبی و مانند آن) را بدهد. درمان این گونه آسیبها به تخصص و تسلط ویژه نیاز دارد و مداخله ناشیانه دیگران – شبیه مداخله در درمان بیماریهای حادّ جسمی – بیش از آنکه سودمند باشد گره را کورتر میکند.
مربی راهنما
در کنار این مشاوران خدوم، عنصر دیگری نیز به عنوان «راهنمای تهذیبی تربیتی» در ساختار مدارس علمیه ضرورت دارد. ایدهی مؤثر برای تهذیب و تربیت جامع طلبه، احیای سنت اخلاقی تربیتی کهن حوزههای علمیه است که در آن اساتید، فراتر از کلاس درس و علاوه بر آموزش مفاهیم و اصطلاحات نظری، در حق طلاب، رسیدگی و عهدهداری میکنند. وجود چنین استادی که از آن به «راهنمای تهذیبی» یاد میکنیم در مدارس علمیه ضامن تربیت عملی طلبه و تأمینکننده هویت و جامعیت شخصیت او متناسب با وظایف طلبگی و نیازهای جامعه است. همان گونه که پیشتر نیز گفته شد مهمترین هنر مربیان و راهنمایان تهذیبی «ارائهی آرمان و ایجاد همت متعالی» در عالم طلبگی است. در مقام تربیت، به جای پرداختن به خردهتوصیههای متعدد و دستورات متکثر باید بر یک راهبرد کلان متمرکز بود.[۱] موثرترین راهبرد تربیتی در عالم طلبگی، پدید آوردن شور و انگیزه حرکت، با ارایهی یک افق عالی و ایمان راسخ بدان است. اگر استاد بتواند این آرمان را در یک ارتباط صمیمی، مستمر و چهرهبهچهره و در ضمن رسیدگی عام به احوال طلبه پدید آورد، او را رشد داده است. چنین رسالت بزرگی قابل تفویض به سایر عوامل تربیتی نیست؛ زیرا مدیر و معاون تهذیب مدرسه علمیه در مدارس پرجمعیت فراغت لازم را برای این ارتباط صمیمی ندارند.
با توجه به ظرفیتهای تربیتی ارزشمندی که در اختیار استاد است، مربی و راهنمای تربیتی حتما باید استاد باشد و در میان طلاب حوزه نفوذ، قدرت اثرگذاری و اعتبار بالفعل داشته باشد؛ بنابراین لازم است استاد به مرتبت مربی ارتقا یابد.
تمایز مشاور و مربی راهنما
عمدهترین تمایز میان این دو عنصر مهم تربیتی امور زیر است:
· راهنما عهدهدار راهبری، سرپرستی، مراقبت، ارزیابی حرکت طلبه در همه مراحل تحصیل و زندگی طلبگی است و میبایست احوال او را رصد و در هنگام مشکلات و موانع او را دستگیری و راهنمایی کند. لازمهی این نقش، «ارتباط مستمر» و «زندگی کردن با طلبه» است؛ درحالیکه مشاور صرفاً در موارد خاص، جهت رفع مشکلات و آسیبها مداخله نموده و مشاوره میدهد. به تعبیر دیگر مشاور مداخله نقطهای دارد و راهنما همراهی خطی.
· راهنما در همهی ساحات تربیتی ورود دارد و از جمله حافظ هویت حوزوی و زیّطلبگی است و با ارائه خدمات انگیزشی و معرفتی، رشد و تعالی طلبه را در همه ساحات به صورت جامع و متوازن به سمت یک افق متعالی دنبال میکند، درحالیکه مشاور متناسب با آموزشها و تخصصهای خود، فقط در امور مشخصی از لحاظ روانشناختی، مداخله دارد.
· راهنما فعال و مشاور، ارجاعپذیر است؛ یعنی راهنما به سراغ طلبه میرود و ضمن ارتباط اثرگذار و رصد احوال طلبه، او را راهبری میکند؛ البته در مواردی هم به اقتضای نیازمندیهایش، او را به استاد اخلاق، اساتید علمی، معاون تهذیب یا مشاور ارجاع میدهد؛ اما مشاور گرچه گاهی در قالب ارائهی کلاسها یا کارگاههای عمومی و ارتباطات اولیه ضرورت مشاوره را برای جوان، تبیین میکند؛ ولی بنا به مأموریت حرفهای خود باید منتظر بماند تا به او مراجعه یا ارجاع داده شود، آنگاه پاسخگویی و مداخله را آغاز میکند.
· رویکر کلان راهنما، رویکرد افقنمایی و حرکتآفرینی است و رویکرد مشاور عمدتاً درمانگری و حل مسأله. راهنمایی تهذیبی و تربیتی رو به تعالی و شکوفایی دارد و در صدد است که حرکتی را تا به اوج رقم زند؛ ولی مشاور روانشناس رو به سلامت، درمانگری و تعادل اولیه دارد؛ یعنی عمدتاً مراجعهکننده را ترمیم میکند و در صدد درمان اختلالات، رفع ناهنجاریها، اصلاح کژیها و حلّ مشکلات است.
· دانش مشاوره به تکنیکها و روشهای عملیاتی تسلط بیشتری دارد و کارآمدی جزیی بیشتری یافته است؛ در حالی که اخلاق و تربیت اسلامی در تعریف اهداف و مبانی و ایجاد هویت کلان موفقتر است.
· راهنمایی اخلاقی تربیتی بر اساس نگاه دینی و در دامان فرهنگ بومی حوزوی شکل گرفته است؛ در حالی که مشاوره – در اصطلاح موجود – خاستگاه غیربومی دارد و بر دانش روانشناسی غرب استوار است. کاملا قابل درک است که حل فوری برخی مسائل جوانان و نیازمندی آنها به نسخههای اورژانسی و راهحلهای جزئی و روشهای استاندارد از یکسو و کلی بودن راهکارهای تربیت اخلاقی دینی، منجر به شکلگیری یک تعامل عملگرایانه و نه مبنایی با دانش روانشناسی شده است. این مسئله گرچه بنا بر برخی اولویتها و فوریتها در مقاطعی ضروری بوده؛ و گرچه تلاشهایی برای اسلامیسازی آن صورت گرفته است، ولی کمتر توانسته کالبد روانشناسی را از بن، اصلاح کند و صبغهی اصیل دینی بدان بخشد. با این پیشینه روشن است که در حد استفاده از تکنیکهای کارکردی، میتوان از این دانش و مهارت مفید استفاده کرد؛ ولی رشد و تعالی طلبه نیازمند راهنمایان اخلاقی و تربیتی برآمده از اصالتهای حوزوی و روشهای تربیت دینی و انس با منابع وحیانی است. امید است با تکمیل نظام آموزشی تربیتی مشاوران و ارائهی پایهها و افزونههای علمی بر محور منابع وحیانی، موضوعات آموزشی ایشان توسعه یابد و کمّ و کیف نقشآفرینی ایشان در فرایندهای تربیتی تکامل پیدا کند.
· تحصیلات تخصصی مشاور روانشناس، مسائل روانی و رفتاری است که هم برای طلبه و هم برای غیرطلبه، راهگشاست یعنی به عالم طلبگی اختصاص ندارد. مشاور روانشناس تنها در امور مرتبط با روان طلبه مانند انگیزش، یادگیری، سنجش احوال روحی و شخصیتی، توانمندسازی، بهداشت روانی و اختلالات اظهار نظر و مداخله میکند و مسائلی مانند افت تحصیلی، بحران عاطفی، احساس درماندگی، برنامهریزی، مدیریت خویش را در نظر دارد. اما راهنمای تهذیبی علاوه بر ارتباطات صمیمی و رسیدگیهای عام، باید افق و مسیر طلبگی را به او بیاموزد؛ هویت، شکوه و عظمت طلبگی، آرمان، رسالت و مأموریت حوزه، ارزشها و افتخارات روحانیت، کارویژهها، فرصتها و قوتهای این نهاد، نصاب طلبگی، فلسفه و ضرورت سازمان روحانیت، ویژگیهای کنونی حوزه، برنامهریزی علمی و خدمتی مأموریتگرا، انتخاب رشته تخصصی، ابعاد شخصیت جامع طلبه و ساحتهای رشد، طرح کلان فعالیتهای حوزوی، لوازم و مقتضیات موفقیت در طلبگی و مانند آن را بر او عرضه کند و برای او ایمان راسخی به طلبگی و آگاهی شاملی از حرکت در این مسیر پدید آورد.
تفکیک مسئولیتها و اختیارات
با شناخت تمایزها به سهولت میتوان دریافت که نه راهنمای تهذیبی در امور روانشناختی میتواند ورود کند و نه مشاور روانشناس در کار راهنمای تهذیبی.
راهنمای تهذیبی برای مسئولیت سنگین خود دست کم دو لازمه دارد:
· یکی تجربه موفق طلبگی و
· دوم احاطه بر منابعی که در این زمینه نوشته شده است.[۲]
بیتردید میتوان کسی را فرض کرد که هر دو تخصص را داشته باشد؛ مثلا مشاوری که علاوه بر تخصص روانشناسی با مباحث صنفی روحانیت و مأموریت حوزوی آشنا بوده و در این زمینه مطالعات و تأملات شایستهای داشته باشد؛ این شخص میتواند در این عرصهها هم ورود کند یا استاد راهنمای تهذیبی که بر دانش روانشناسی و مهارت مشاوره کلاسیک نیز مسلط باشد و علاوه بر کارویژهی راهنمایی و مربیگری، کار مشاوره را هم انجام دهد. مهم این است که این اساتید از «مداخلهی بدون علم» پرهیز کنند و تنها در مرز تخصص و تسلط خود حضور داشته باشند. یعنی اگر تنها یک تخصص را دارد در همان تخصص ورود کند و اگر هر دو تخصص را داراست حضور او در هر دو رشته رواست، گرچه چه بسا به جهت گستردگی موضوعات و تعریف انواع اقدامات برای هر تخصص، تفکیک این دو شأن به عنوان دو کارویژه مستقل ترجیح داشته باشد.
با این حال مشاوران روانشناس با توجه به تخصص ارتباطی و تسلط بر تکنیکهای اثرگذاری، میتوانند نقش راهنمای تهذیبی تربیتی را نیز ایفا کنند. برای این منظور لازم است :
اولا خودشان نسبت به طلبگی باور راسخ داشته باشند و علاوه بر تخصص در دانش روانشناسی و مشاوره در مسیر طلبگی نیز موفق بوده باشند.
ثانیا علاوه بر موفقیت شخصی با مباحث مرتبط با هویت صنفی طلبه کاملا آشنا و مسلط باشند و در دورههای مربوط شرکت کنند.
ثالثا وقت کافی برای ارتباط مستمر و زندگی صمیمی با طلاب صرف کنند.
رابعا سمت استادی در مدارس علمیه داشته باشند.
کسی که سمت استادی در مدرسه را دارد در صورت دارا بودن دانش تخصصی روانشناسی میتواند مشاور روانشناس و در صورت دارا بودن دانش تهذیبی و اخلاقی و تسلط بر هویت طلبگی میتواند راهنما باشد؛ از سوی دیگر کسی که سمت استادی در مدرسه علمیه ندارد، شاید «مشاور» خوبی باشد؛ اما به سختی میتواند مسئولیت «راهنمایی و مربیگری» را برعهده بگیرد؛ زیرا همان گونه که پیشتر گفته شد استاد، فرصت و امکانی در اختیار دارد که برای ایفای این نقش مهم بسیار لازم است.
مدیر یا معاون تهذیب مدارس اگر نقش استاد را هم در مدرسه علمیه داشته باشند برترین، شایستهترین و نیازمندترین کسان برای آموختن مهارتهای مشاوره و مربیگری و راهنمایی تهذیبی هستند.
معاون تهذیب مدرسه نیز شایسته است هم به مهارتهای مشاوره مجهز باشد و هم آرمان طلبگی را به خوبی درک کرده باشد و بتواند بالقوه هر دو نقش را ایفا کند؛ بنابراین در مدارس کمجمعیت جایگزین هردو نقش است و در مدارس پرجمعیت بازوانی از هر دو نقش برای خود در نظر میگیرد.
طرح تعالی: ارتقای استاد به مربی
برای اینکه استاد بتواند رسالت تربیتی خود را در مدرسه علمیه به درستی و به شکل مطلوب انجام دهد، باید از دانشها، مهارتها و توانمندیهای اخلاقی و تربیتی ویژهای برخوردار باشد. «طرح تعالی» برای ارتقای دانش و مهارتهای اخلاقی و تربیتی اساتید مدارس علمیه آماده شده است و در این اندیشه است که «استاد حوزه» را به «مربی» تبدیل کند. ارتباطات صرفا علمی و مفهومی را به «سازندگی و بارآوری» ارتقا بخشد و همّ و غمّ و فکر و ذکر و هوش و حواسّ جوان را به نقطهای متعالی معطوف سازد و ضمن دانشافزایی، دستگیری و راهبری نماید.
در سالهای گذشته ضمن اجرای طرح «میثاق طلبگی» که برای داوطلبان ورود به حوزه اجرا میشد متونی تدوین شده و مربیانی تربیت شدند که این اطلاعات و مهارتها را تا حدودی دارا هستند. البته بیتردید تعداد آنان به اندازهی نیاز نیست و تکثیر انبوه این نقش مهم، ضرورت تهذیبی و تربیتی حوزههای علمیه است.
سنت سلف حوزههای علمیه رسیدگی شخصی و عهدهداری چهرهبه چهره نسبت به طلاب در همه امورشان بوده است که توسط عالمان ربانی و اساتید طلاب انجام میگرفته است.
بسیاری از اساتید اخلاق موجود حوزه، گرچه الگوهای عملی بزرگ و معلمان برجسته معارف ناب دینی به حوزویان هستند؛ اما چنین نقشی را به تمام و کمال ایفا نمیکنند؛ زیرا ارتباط مستمر و بالینی با طلاب ندارند.
هماکنون نیز مدیران با تجربه در مدارس علمیه موفق، از اساتید موثر برای رسیدگی و مربیگری طلاب استفاده کردهاند و جمعی از طلاب (مثلا طلاب یک پایهی تحصیلی) را به آنان سپردهاند تا به شکل جامع و جزیی از احوالات آنها مطلع باشند و به شکل یک برادر دلسوز، شئون زندگی و طلبگی آنها را راهبری کنند. این مدیران، مذعناند که وجود چنین نقشی در مدارس علمیه ضرورت دارد و نسبت به نقش دیگر عوامل تربیتی از جمله مشاوران روانشناس، اولی است.