پدید آوردن عالم ربانی نقشآفرین تمدنساز غایت تأسیس حوزههای علمیه و نیاز اوّلی و فوری اسلام است. در این میان وظیفه مدیریت حوزه «مهندسی نظام عینی تربیت این عالمان» است. طبعا پروژه اصلی در این میان، شکلدهی یک دستگاه منتظم تربیتی است که تحقق این موضوع را سهلتر و امکانپذیرتر گرداند.
معاونت تهذیب و تربیت در مهندسی فضای تربیتی حوزهها و بارگذاری سازه موثر تربیتی موظف است جایگاه هر یک از عناصر تربیتی از قبیل استاد، راهنمای تربیتی، مشاور، استاد اخلاق و… را معلوم سازد. بنابراین:
- مدرسه علمیه باید بهکلیت خود تربیتمحور باشد؛ یعنی همه اجزا و نظامات آن در این مسیر قرار گیرد.
- اهتمام جمعیِ همه مسئولان خصوصا مدیر و اساتید مدرسه، ذیل سازهای به نام شورای تهذیب برای این مهم ضروری است.
- برنامهها و فعالیتهای عمومی تربیتی و راهنماییهای گسترده و عام برای تربیت کافی نیست و در کنار آن رسیدگی فردی و ارتباط اختصاصی چهرهبهچهره و مستقیم نیز باید افزوده گردد. از این رو در دستگاه منتظم تربیتی، «مربی یا راهبر تربیتی» یعنی کسی که امور تربیتی افراد را به شکل مباشر و از نمای نزدیک عهدهدار باشد و در یک ارتباط مستقیم فعال، مستمر و دوسویه با طلبه به او ایمان، افق، آرمان و هویت دهد و در ابعاد و ساحتهای مختلف تربیت، او را به سوی تعالی و کمال راهبری و سرپرستی کند ضرورت انکارناپذیر دارد. مربی یا راهبر تربیتی آموزههای کلی تربیتی را بر احوالات فردی و موارد خاص تطبیق میدهد و نسخه شخصی صادر میکند.
- برای تأمین این نیاز در سیره سلف حوزوی «استاد راهبر تربیتی» وجود داشته[۱] و در علوم تربیتی مدرن، «مشاور مدرسه» پیشنهاد شده است.
تفاوت مشاوره در مدارس با مشاوره در مراکز
- مشاوره در مدارس با مشاوره در مراکز مشاوره متفاوت است. مراکز مشاوره متولی رسمی درمانگری هستند و حل و فصل اختلالات، اولا و بالذات به آن مراکز ارجاع میشود؛ گرچه میتوان برای رسیدگی به برخی نیازهای فوری یا آسیبها و مسائل خاص در مدارس به صلاحدید مدیر مدرسه از حضور مستقیم مشاوران درمانگر در مدارس علمیه نیز بهره گرفت.
- تفاوتهای مشاوران مدرسه با مشاوران مراکز مشاوره به این شرح است: ۱. مشاوران مراکز مشاوره معمولاً منفعل، منتظر و مراجعپذیرند؛ اما مشاوران مدرسه موظف به رسیدگی ابتدایی و فعال نسبت به دانشآموز یا طلبه است. ۲. مراکز مشاوره معمولاً مداخله موردی میکنند؛ در حالی که مشاور مدرسه موظف به تمشیت جامع و متوازن مخاطب خود در همه ساحتهای تربیت است. ۳. ارتباط مراجع با مراکز مشاوره معمولاً نقطهای و گاهیانه است؛ ولی ارتباط مشاور مدرسه با مخاطب خود خطی و مداوم است؛ یعنی به جای احساس مسئولیت مقطعی، راهبری و عهدهداری مستمر میکند و در یک چرخه زمانی متناوب مخاطب را معاینه و رسیدگی میکند. ۴٫ مراکز مشاوره معمولاً در صدد حل بحران و رفع آسیبها و اختلالات تا سر حد سلامت و اعتدال هستند؛ در حالی که مشاور مدرسه موظف به افقنمایی، هویتبخشی، ارتقا و رشد مخاطب تا رسیدن به شکوفایی و کمال است. البته برخی مدارس، اتاقهای مشاورهای دارند که دقیقاً همانند مراکز مشاوره عمل میکنند. آن اتاقها به واقع شعبهای از مراکز مشاوره هستند که به هدف حل مسائل فوری و مشکلات خاص در مدرسه تأسیس شده است و نباید با مشاوره در مدرسه اشتباه شود.
- اگر مشاور مدرسه نه به سان مشاوران مراکز مشاوره بلکه با همین تعریف کامل، انجام وظیفه کند به استاد راهبر تربیتی در حوزههای سنتی بسیار شبیه است؛ بنابراین آنچه در دانش علوم تربیتی با عنوان «مشاور مدرسه» تعریف شده و به شرایط و ملزومات آن پرداخته شده است تقریبا همان «راهبر تربیتی یا مربی» است که پیشترها در حوزه علمیه بوده و امروزه به عنوان مربی، سرپرست، مسئول پایه، راهنمای تهذیبی و تربیتی و مانند آن طرح میشود.
- در حوزههای علمیه هم رشته تخصصی «روانشناسی و مشاوره» وجود دارد و هم رشته تخصصی «اخلاق و تربیت»؛ یعنی هم کسانی را به عنوان مشاور روانشناس مجهز به دانش و تکنیکهای روانشناختی میسازد هم کسانی را برای راهبری اخلاقی و تربیتی آماده میسازد. دورههای تعالی برای اساتید نیز با رویکرد تربیت جامع و متوازن به همین هدف طراحی شده است.
- هم مشاور مدرسه (در نظام تربیتی مدرن) و هم راهنمای تربیتی (در نظام تربیتی حوزهها) در اینکه رسیدگی فردی، جزئی و مستقیم به متربی میکنند مشترکاند؛ اما در تعریف و تحقق آنها در دو نظام تربیتی، تمایزهایی وجود دارد. بنابراین گرچه اصل این کارویژه در دستگاه تربیتی مدرسه ضرورت دارد؛ اما در شرایط اولیه، در آموزشهای مورد نیاز، در نحوه احراز صلاحیت و در نوع بارگذاری این عنصر در مدرسه تأملاتی وجود دارد و توجه به آن تمایزها ضروری است.
- در سنت حوزوی کار راهنمایی تربیتی بر عهده اساتید بوده است. رابطه استاد با طلبه یک رابطه طبیعی است که در طول زمان به انس و صمیمت میگراید و اشراف و اطلاع او را از وضعیت طلبه بیشتر میگرداند و در نتیجه زمینه اثرگذاری او را فراختر میکند. بعلاوه استاد اعتبار و وزانت بیشتری در نظر طلبه دارد و نیروی بومیتری در انتقال هویت طلبگی به شمار میرود. طبعا در جایگاه مهندسی نظام عینی تربیت به همه این ویژگیها و ظرفیتها باید توجه کرد.
تمایزهای راهنمای تربیتی با مشاور
- اکنون به تمایزهای دو دستگاه تربیتی میپردازیم. دستگاه تربیتی در حوزههای علمیه قدیم با محوریت استاد راهبر تربیتی و دستگاه تربیتی مدرن با محوریت مشاور مدرسه.
- ۱. استاد راهبر تربیتی در حوزههای علمیه شخصیت طلبگی و ویژگیهای آخوندی دارد؛ یعنی درس دین خوانده است و از تعلق به عالم طلبگی و داشتن هویت حوزوی بر خود میبالد؛ در حالی که مشاور مدرسه در نمونه خالص خود در علوم تربیتی جدید، تخصص علوم تربیتی و روانشناسی دارد و با فنون و منابع و نظریات دانش روانشناسی در شاخههای مختلف آن آشناست و الزاماً اطلاعی از دین و هویت حوزوی ندارد. ۲. استاد راهبر تربیتی در حوزههای علمیه متعهد به اسلام است، کمال انسان را در بندگی و توحید و ارزش او را در ایمان و عبودیت جستجو میکند ؛ در حالی که مشاور مدرسه در نظام تربیتی مدرن پروژه اصلیاش القای ایمان و معنویت و تقویت روح بندگی نیست. ۳. استاد راهبر تربیتی به مخاطب، افق، آرمان و مقصد متعالی میدهد و فداکاری کردن برای اسلام و جهاد در راه خدا را لازمه اصلی ایمان می شمارد در حالی که دستگاه مشاوره در دانش مدرن، او را برای مجاهدت ورزیدن و فداکاری کردن در راه یک هدف بزرگ و مقدس آماده نمیسازد و به او عزم و اراده و صلابت در راه خدا نمیبخشد. ۴. سلامت روان و اعتدال شخصیت از منظر روانشناسی امر خنثی و بیتعینی است که با انواع مکاتب و باورها سازگار است و به اعتقاد و ایمان او ربطی ندارد. ادبیات روانشناسی مدرن و مشاوره مبتنی بر آن، کاملا سکولار و بیخدا و تهی از معنویت است و با دنیاگرایی و برتریجویی هیچ منافرت یا مخالفتی ندارد. ۵. دستگاه مشاوره در دانش مدرن، به هویت طلبگی غیرت نمیورزد و نسبت به آن لابشرط است. اینکه طلبه پای کار حوزه و امام زمان بماند و از راحت و عافیت و اعتبار خود برای آن خرج کند و به عنوان سرباز جاننثار مکتب، دغدغهمند آینده اسلام و اعتلای آن در جهان باشد نه نگران آینده و اعتبار فردی خود، در قاموس دانش مشاوره وجود ندارد. ۶. عمدهی این تفاوتها به تفاوت در تعریف انسان است؛ انسان در دانش روانشناسی با انسان در فرهنگ اسلام متفاوت است. دین اسلام، انسان را موجودی بینهایت میشمارد که در عالم ذرّ با خدا پیمان بندگی بسته و پس از مرگ نیز در محضر پروردگار تا ابد باقی خواهد ماند. اما در تلقی روانشناسی غربی، انسان موجودی احتمالاً از نسل اورانگوتان است که اول و آخر آن «از رحِم تا به گور» محدود شده است.
- تفاوتهایی که بیان شد تمایز میان «استاد راهبر تربیتی» با «مشاور مدرسه در نمونهی خالص تعریف شده در علوم تربیتی جدید» بود. طبعا حوزویانی که در رشتههای علوم تربیتی، روانشناسی و مشاوره تحصیل کردهاند همین علوم را خواندهاند؛ اما برحسب شخصیت حوزوی خود غالباً متعهد به اسلام، متعلق به عالم طلبگی و اصالتهای حوزوی، معتقد به آرمان اسلامی و باورمند به کارآمدی تعالیم پیامبران و رهاورد وحی هستند و مشمول بسیاری از این امور نیستند. این حوزویان سرمایه ارزشمندی هستند که باید از ظرفیت گرانبهای آنان در تربیت عالمان ربانی مجاهد بهترین بهرهها را گرفت. بیان روشن این تمایزها تنها تذکری است برای حوزویان علاقهمند به دانش مشاوره و روانشناسی که مبادا تحت تأثیر دستگاه فکری و فرهنگی علوم جهتدار جدید به شکل ناخودآگاه و نامرئی اصالتهای حوزوی را از دست بدهند. این علوم جدید که قرار است در خدمت دین و آرمان الهی قرار گیرند مبادا چموشی کنند و اعتقاد به دین را سست نمایند. یکی از آسیبهای پنهانی که مراوده با این علوم پدید میآورد این است که افراد، دین و منابع دینی را ناکارآمد تلقی میکنند و بیش از آنکه نسخه سعادت و درمان را در قرآن و حدیث بجویند در اندیشههای غیربومی و دانشهای جدید میجویند و آیات و روایات اهل بیت را بیشتر برای تایید و تزیین همان آرا و اندیشهها به کار میگیرند؛ زیرا اساساً فرصتی برای مرادوه با علوم اهل بیت ندارند و به مرور امید و علاقهای هم برای استفاده از معارف الهی در دلشان باقی نمیماند. آنگاه کسی که آمده بود از دانش جدید برای تأمین مقاصد الهی استفاده کند، مصرفکننده و کارپرداز بیملاحظه این دانشها و توصیههای آنان میشود. زبان حال این افراد در خلوت خود که گاهی در جلوت و جمع نیز آشکار میشود این است که «مگر منابع دینی و منابر مذهبی چقدر ظرفیت بهرهگیری در حل مسایل بغرنج انسان این عصر را دارند؟ دانش جدید همه جا نسخههای کارآمد و روشن و جزئی عرضه کرده است، اما توصیههای دینی بیشتر موعظههای کلی و نصیحتهای ابتدایی است که دوران آن به سر رسیده و اثرگذاری آن ملموس و مشهود نیست. احتمالا خدای متعال هم این امور را خود انسان واگذار کرده است!» «فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ».[۲] این تذکرات، هرگز به معنای اهانت یا در جایگاه قضاوت نیست و اگر بلند و صریح گفته شده، تنها به هدف ایجاد مصونیت از شیب لغزندهی است که دانشهای غیربومی پدید میآورند و کسان زیادی را به درون خویش میکشند.
- مشاور روانشناس اگر نظام فکری و شخصیتیاش تحت تاثیر تعالیم روانشناسی غربی باشد و عملکردش در چارچوب تربیت اسلامی و حوزوی نگنجد، نباید به فضای حوزه و مدرسه علمیه راه یابد و نباید تربیت طلاب را به دست گیرد؛ البته بسیاری از مشاوران روانشناس حوزوی مورد اعتماد و امتحانپسداده هستند، هویت طلبگی مستقر دارند و نظام فکری و شخصیتیشان بر محور دین و آموزههای مکتب اهل بیت شکل گرفته است.
- اگر مشاور مدرسه را چیزی غیر از راهنمای تربیتی بدانیم و پیشنهادی غیر از آن برای مدرسه داشته باشیم معنایش این است که دو عنصر در کنار هم در مدرسه حضور دارند، آن گاه تفکیک مسئولیتهای این دو عنصر در محیط مدرسه و زیر نظر مدیر، محل سوال خواهد شد. از این رو به جای دو عنصر تربیتی مشابه، تنها یک عنصر را در مدرسه بارگذاری کنیم و آن یک عنصر را با نامی بومیتر معرفی سازیم؛ یعنی به جای کلمه «مشاور مدرسه» که احتمال سوء برداشت دارد و شیب لغزندهای به سمت مشاورههای درمانگرانه، مراجعپذیر و گوشهی اتاقی یافته است از کلمه آشنای «مربی» و یا واژه «راهنمای تربیتی» استفاده کنیم. و توجه کنیم که این نام، عنوان مشیر به همان نیاز مهم (رسیدگی شخصی و مواجهه فردی با مخاطب) است. از استعمال کلمه مشاور پرهیز کردهایم تا مفاهمه، سریعتر اتفاق افتد و جا برای سوء برداشت باقی نماند و البته توجیه و توضیح آن نیز آشکارتر و آسانتر شود. آییننامه جذب بهکارگیری راهنمایان تهذیبی تربیتی در واحدهای حوزوی (مصوبه ۱۶۲۰ شورای عالی حوزههای علمیه) دقیقا همین عنوان را استفاده کرده و وظایف مشاوران مدرسه را ذیل عنوان راهنمای تربیتی مندرج ساخته است.
وظایف راهنمایان تربیتی
مطابق ماده ۱۲ آن مصوبه وظایف راهنمایان تهذیبی و تربیت عبارت است از:
۱) راهنمایی و تعامل با طلاب بر اساس نظام تهذیبی تربیتی و با تأکید بر موارد زیر:
الف) شناخت و تعمیق باورهای دینی؛
ب) انس با قرآن کریم و سیره و آثار اهل بیت عصمت طهارت (علیهم السلام)؛
ج) آراستگی به فضائل اخلاقی و انجام مستحبات و پیراستگی از رذائل؛
د) رسالت اجتماعی و عرصههای خدمت طلبگی
هـ) حفظ و تعمیق هویت حوزوی و ترغیب به تلبس به لباس مقدس روحانیت طبق ضوابط؛
و) ایجاد و ارتقای انگیزههای تحصیلی و تهذیبی در طلاب؛
ز) تأدب به آداب و زی طلبگی
۲) ارتباط فردی مؤثر با طلاب به منظور آشنایی با روحیات و ویژگیهای شخصیتی و تلاش جهت حل مسائل و مشکلات آنان در زمینههای تهذیبی و تربیتی؛
۳) رعایت شئونات اسلامی و حوزوی در ارتباط و ارائه راهنمایی تهذیبی تربیتی؛
۴) شناسایی استعدادها به منظور هدایت و جهت دهی به سیر طلبگی؛
۵)تلاش جهت رشد بینشی و بصیرتی و انقلابی طلاب؛
۶) تحفظ کامل بر برخورد ناصحانه و مشفقانه و پرهیز از ایجاد فضای بی اعتمادی؛
۷) الگوسازی و آشنا نمودن طلاب با الگوهای علمی و معنوی برجسته حوزوی؛
۸)پرورش و تقویت روحیه اعتماد به نفس، خلاقیت، تعقل و نظم و انضباط مطابق با معیارها و ارزشهای دینی؛
۹)شناسایی مسائل و مشکلات تربیتی و تهذیبی واحد حوزوی و اعلام به معاونت تهذیب آن واحد؛
۱۰)آسیبشناسی تربیتی طلاب واحدهای آموزشی و در سطوح مختلف تحصیلی و ارائه راهکارهای مناسب برای رفع آسیبهای موجود؛
۱۱) تعامل با والدین طلاب در صورت لزوم با هماهنگی مدیر واحد حوزوی؛
۱۲) اهتمام و پیگیری نسبت به برگزاری کارگاههای تربیتی تحصیلی مهارتی و سبک زندگی برای طلاب و خانواده ایشان با رعایت شئون اخلاقی و حوزوی؛
۱۳) ارجاع موارد مورد نیاز به مداخله تخصصی و درمانگری به مراکز مشاوره حوزوی با هماهنگی معاونت تهذیب واحد حوزوی؛
۱۴) شرکت در دورههای آموزشی و ارتقای مستمر دانش و مهارتهای مورد نیاز؛
۱۵) ارائه گزارش دوره ای از عملکرد خود و وضعیت تهذیبی تربیتی طلاب واحد آموزشی مربوطه؛
۱۶) انجام سایر وظایف محوله و همکاری با تمامی بخشها به ویژه معاونت تهذیب واحد حوزوی.
راهنمایان تربیتی و دانش مشاوره و روانشناسی
- اساتید راهنمای طرح تعالی علاوه بر راهبری تربیتی و مربیگری ممکن است تواناییهای روانشناسی هم داشته باشند؛ اما الزاما و همواره مجهز به این دانشها نیستند. بنابراین دو دسته راهنمای تربیتی در مدارس علمیه وجود خواهند داشت: دسته اول راهنمایان صرف و دسته دوم راهنمایانی که دانش و مهارت روانشناسی و مشاوره را نیز آموختهاند.
- طلاب دانشآموختهی رشته مشاوره و روانشناسی برای ایفای نقش راهنمایی تربیتی در مدارس علمیه به گذراندن دوره تعالی نیازمندند. البته افراد واجد صلاحیت و دارای تجربه کافی، پس از مصاحبهای با تایید معاون تهذیب و تربیت از این دوره معاف هستند (ماده ۴ آییننامه شورای عالی حوزههای علمیه، مصوبه ۱۶۲۰).
- طرح تعالی از دانشآموختگان رشته مشاوره و روانشناسی استقبال میکند و وجود آنها را به خاطر داشتن اطلاعات مفید، مغتنم میشمارد. دوره تعالی برای مشاوران به هدف توانمندسازی در موضوعات زیر است:
- در ارایه آرمان و افق متعالی اسلام ناب
- در تربیت اعتقادی ایمانی و القای روح توحید و بندگی
- در تربیت اخلاقی توحیدمدار (تقوامدار)
- در ارایه هویت طلبگی
استقرار جایگاه راهنمایان تربیتی در مدارس علمیه بازگشت به سنت کهن حوزوی و یک حرکت راهبردی است که در درازمدت ثمرات خود را نمایان میسازد و سازههای پایدارتر و مستحکمتری خواهد یافت.
حجت الاسلام والمسلمین عالم زاده نوری، معاون تهذیب و تربیت حوزه های علمیه
[۱] در سیره سلف حوزه، «استاد» علاوه بر ایفای نقش معلمی متکفل تربیت طلبه در ابعاد مختلف نیز بوده و خود را تنها به انتقال مفاهیم علمی موظف نمیدانسته است؛ بلکه توأمان نقش معلم و مربی را ایفا میکرده است. احیای این سنت حوزوی ضرورت دارد یعنی باید به سمتی برویم که همه اساتید حوزه علاوه بر آموزش دارای نقش روشن و مشخص در امر تربیت طلبه باشند. برای این منظور آموزش اساتید، و نیز اصلاح فرایند تربیت مدرس و فرایند جذب و صدور حکم اساتید در حوزهها ضرورت دارد.
[۲] سوره غافر، آیه ۸۳.
علوم انسانی در فرهنگ اسلامی علومی هستند که اولا مبتنی بر مبانی انسانشناختی و هستیشناختی دینی هستند و ثانیا رو به سوی غایات الهی داشته و در جهت تأمین و تحقق اهداف فردی و اجتماعی دین باشند و ثالثا به اصول شریعت و احکام دینی ملتزم هستند. این شرط سوم معمولا توجه میشود و اسلامیت علوم (مانند روانشناسی و مشاوره) بدان سنجیده میشود؛ اما آن دو شرط اول (اسلامیت مبانی و اسلامیت اهداف) گاهی مورد غفلت قرار میگیرد. علوم انسانی غربی این هر سه شرط را ندارند؛ نه تعریف درستی از انسان و جهان بر آنها حاکم است، نه الزاما به احکام شرعی و اصول دینی پایبندند و نه غایات و اهداف الهی را دنبال میکنند؛ به تعبیر ساده عرفی، این دانشها، علومی بیسروته هستند. سر ندارند از آن جهت که بر مبانی دینی متکی نیستند. ته ندارند از آن جهت که غایات دین را دنبال نمیکنند: و «کُلُّ أَمْرٍ ذِی بَالٍ لَمْ یُذْکَرْ بِسْمِ اللَّهِ فِیهِ فَهُوَ أَبْتَرُ» هر امر مهمی که نام و نشان خدا را نداشته بیفرجام است.
غایت دین، اقامهی توحید و گسترش بندگی در جان انسانها و در جوامع انسانی است؛ یعنی پدید آوردن انسان موحد تمامعیار و پدید آوردن جوامع توحیدی تمامعیار. برای رسیدن به این مقصد عالی چه باید کرد؟ طبیعتاً هم از ظرفیت معارف اسلامی و هم از ظرفیت علوم جدید باید برای آن بهره گرفت. از ظرفیت روانشناسی برای پدید آوردن انسانهای مؤمن مجاهد یا پدید آوردن نظامات اجتماعی ایمانی و توحیدی چه بهرهای میتوان گرفت؟ اگر روانشناسی این مقصود را تأمین نکند و در سعادت نهایی انسان نقش نداشته باشد دانشی بیفرجام خواهد بود.
به بیان دیگر رسالت حوزههای علمیه، گسترش توحید و ایمان در مقیاس فردی و اجتماعی است و استقبال حوزههای علمیه از دانشهای انسانی جدید، به طمع بهرهگیری از آنها در جهت این رسالت الهی است. طبعا اگر این دانشها نتوانند این رسالت را تأمین کنند دانش دینی و حوزوی به شمار نمیروند.