موضع گیری های اخیر برخی همکاران محترم مشاور و روان شناس در مورد آسیب های اجتماعی کشور که مخالف با مبانی و دستورات اسلام است، نیاز به بررسی و تحلیل دارد، برای فهم بهتر دلیل این مواضع بهتر است نگاهی گذرا به تاریخچه شکل گیری علوم انسانی و روان شناسی داشته باشیم. داشتن این نگاه ما را به فهم بهتری نسبت به این گونه موضع گیری ها خواهد رساند.
بعد از ناامید شدن اندیشمندان غربی از دین منحرفشده مسیحیت برای حل مسائل انسانی؛ آنها از دین رویگردان شده و علومی با رویکرد تجربی را پدیدآورند، این رویکرد با حذف مسائل متافیزیک و معنوی از دایره منابع خود به حل مسائل پرداخت. رویکرد تجربی در فضای علوم طبیعی سبب پیشرفتهای چشمگیری شد، در راستای این پیشرفتها تمدن بشری ارتقاء قابلتأملی پیدا کرده و در سبک زندگی انسانها تأثیر زیادی گذاشت، اما این رویکرد در فضای علوم انسانی هرچند موفقیت های نسبی بدست آورد اما با حذف یکی از ابعاد مهم انسان (بعد متافیزیک و معنوی انسان) در فهم و تحلیل انسان و رفتار های او دچار نقص گردید و همین مسئله سبب شده که به توازن تمدن بشری، فرهنگ بشری رشد لازم را پیدا نکند و آسیبهای اجتماعی- فرهنگی زیادی به وجود بیاید که علوم انسانی با رویکرد تجربی توان حل آن را ندارند.
یکی از علومی که در بستر این رویکرد برای حل مسائل انسانی به وجود آمد دانش روانشناسی است. هدف این علم مطالعه رفتار انسان با رویکردی تجربی بهمنظور کشف علل رفتار، هدایت و کنترل رفتار و درمان نابهنجاریهای رفتاری است، مطالعه رفتار انسان با رویکرد تجربی از جهتی میتواند موفقیتآمیز باشد چون انسان دارای ابعادی فیزیکی است که با مشاهده و مصاحبه میتوان رفتار او را مشاهده کرد و با آزمایشهای تجربی و تحلیل آنها پی به علل رفتار او برد و در بستر کشف علل رفتار او بتوان او را کنترل، هدایت و درمان کرد.
اما انسان بعد دیگری دارد که بسیار مهمتر از بعد فیزیکی اوست و آن بعد متافیزیکی یا معنوی اوست، حذف این بعد از انسان، فهم روانشناسان را در زمینه علل برخی از رفتارهای انسان در این زمینه مختل کرد و درنتیجه در کنترل و هدایت رفتار هم در این بخش ها موفقیت خوبی به دست نیاوردند، با توجه به همین احساس خلاء در روان شناسی غرب شاخه ای نوپدید تحت عنوان روانشناسی فراشخصی ذیل مکتب انسان گرائی شکل گرفت که هدف آن کاهش درد و رنج بشر با استفاده از مراقبه های معنوی است، رویکرد این شاخه به معنویت رویکردی سکولار است و از نگاه دینی به معنویت نمی پردازد، در نتیجه هر نوع مراقبه ای که بتواند برای کاهش درد ها و رنج های بشر کارآمدی داشته باشد مورد توجه قرار داده و سعی در استفاده از آن دارد، با توجه به توضیحات فوق روشن می شود که دانش روانشناسی غربی امروز دارای مبانی تجربی است و توجه آن به معنویت هم بعنوان ابزاری است که در راستای کاهش دردها و رنج های بشری کاربرد دارد، این مسئله شاید در غرب، مشکلی ایجاد نکند اما در فرهنگ اسلام که مهمترین بعد آن معنویت برآمده از متن دین است و به نحوی انسانیت انسان به بعد معنوی برآمده از دین گرهخورده است بسیار مشکلساز خواهد بود.
با توجه به تفاوت نگاه اسلام به انسان و نیازهای معنوی او نسبت به نگاه حاکم بر روان شناسی برآمده از غرب، دانش روانشناسی با رویکرد غربی برای فهم رفتار یک مسلمان و در نتیجه تحلیل رفتار و کنترل و هدایت او کافی نیست و نیاز به بازنگری جدی در مبانی، اصول و روشها متناسب با انسان مسلمان دارد،گسترش روزافزون این رشته با رویکرد غربی در سطح دانشگاه های جامعه اسلامی و در حوزههای علمیه بدون بازنگری در موارد فوق به صلاح نیست و در کم شدن بعد معنویت برآمده از دین و تضعیف اعتقادات دینی نقش مؤثری خواهد داشت.
با توجه به توضیحات فوق مشخص می گردد که موضع گیری این طیف از روان شناسان در مقابل مبانی و دستورات اسلامی با توجه به سطح مطالعات دینی و فهم آن ها از معنویت بوده و نیاز است که حوزه علمیه ترسیم صحیحی از مبانی و دستورات اسلام داشته باشد و برای روان شناسان و مشاورین، معنویت برآمده از دین مبین اسلام و نقش آن در تعالی و رشد انسان و همچنین درمان دردها و رنج های وی را بخوبی ترسیم کند، البته در این زمینه اندیشمندان اسلامی تولیدات ارزشمندی داشته اند که باید در اختیار روان شناسان و مشاورین برای استفاده قرار بگیرد ولی این تولیدات کافی نیست و نیاز است که در این زمینه تحقیقات علمی حوزویان منسجم گردیده و مبانی و دستورات دین در این فضا متناسب با نیاز امروز روان شناسان و مشاورین تدوین گردد.
محمود حسنی نژاد
مدیر مشاوره و خانواده معاونت تهذیب حوزه علمیه برادران