• امروز : جمعه, ۱۳ مهر , ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 4 October - 2024
25

معنویت رحمانی – معنویت شیطانی

  • کد خبر : 3189
  • 07 آذر 1402 - 11:46
معنویت رحمانی – معنویت شیطانی
یکی از دلایل گرایش مردم به عرفان‏های کاذب را باید در این نکته روان‏شناختی دید که: لذات مادى که در عصر ما دامنه گسترده‌اى پیدا کرده چیزى نیست که بسیارى از افراد بتوانند از آن چشم بپوشند و جمع میان آزادى در آنها و کام‌جویى‌هاى جنسى و غیر جنسى و توجه به مسائل معنوى جز در عرفان‌هاى کاذب پیدا نمى‌شود.

حجت الاسلام والمسلمین کاظم علی محمدی[۱]: با وجود همه‌ لذت‌ها و جذابیت‌های حیات دنیوی و گسترش و پیشرفت خیره کننده امکانات زندگی، ولی انسان‏ امروزی را در این هیاهو و جولان فرهنگ‏ های مادی، به‏ شدت خسته و رنجور و سردرگم می‌بینیم که در جست‏ وجوی آرامش درونی، معنای واقعی زندگی، خوشبختی و حیات طیّبه، تشنه جرعه ‏ای معرفت و معنویت‏ است تا از این راه اندکی از آلام و دردهای روحی و روانی خود بکاهد.

از سوی دیگر، روز به روز شاهد رشد فزاینده و قارچ‏ گونه ترجمه و تالیف کتاب‏ها و تولید آثار هنری (فیلم، موسیقی و…) در معرفی و ترویج معنویت‏ های غیر اصیل و دروغین چون: عرفان حلقه، اوشو، اکنکار، سای‏بابا، پائولو کوئلیو، دالایى لاما، کریشنا مورتی، صوفیه، عرفان سرخ‏پوستی و مسیحیت و یهود، انرژی‏ درمانی، مدیتیشن و یوگا، شیطان‏ پرستی و… هستیم که در قالب‏ های متنوع، پرجاذبه و کاربردی برای جذب عموم مردم به ‏ویژه نسل جوان، منتشر و به سهولت در دسترس قرار می‏ گیرند و به ترویج و تبلیغ این معنویت‏ های کاذب، نوپدید و گمراه کننده می‏ پردازند. در واقع باید گفت: بر خلاف دوران سابق، زمان تحقیر معنویت و دینداری گذشته و جای خود را به تحریف معنویت و دینداری داده است.

دلایل گرایش مردم به معنویت ‏های دروغین:

اما چه چیزی باعث می‏ شود که عده ‏ای از مردم به سمت این مدعیان دروغین معنویت گرایش پیدا کنند؟

  1. یکی از دلایل گرایش مردم به عرفان‏های کاذب را باید در این نکته روان‏شناختی دید که: لذات مادى که در عصر ما دامنه گسترده‌اى پیدا کرده چیزى نیست که بسیارى از افراد بتوانند از آن چشم بپوشند و جمع میان آزادى در آنها و کام‌جویى‌هاى جنسى و غیر جنسى و توجه به مسائل معنوى جز در عرفان‌هاى کاذب پیدا نمى‌شود. آنها مى‌گویند: مهم اصلاح قلب و درون و باطن است، اما در بیرون، انسان مى‌تواند آزادى داشته باشد، همان چیزى که در تعبیر جمعى از صوفیان گذشته و حال آمده است که مى‌گویند: شریعت پوست است و طریقت مغز است و رسیدن به حقیقت نتیجه طریقت است. به تعبیر دیگر، پیمودن راه ادیان آسمانى که توأم با بایدها و نبایدهاى فراوانى است، باب ذائقه گروهى نیست، به همین دلیل خواسته معنوى خود را در جایى مى‌جویند که بر آنها سخت نگیرد و بایدها و نبایدهاى عملى نداشته باشد و یا در حدّ محدود باشد.
  2. گرایش گروه دیگرى به این‌گونه عرفان‏هاى کاذب به‌ دلیل کارهاى خلافى است که از جمعى از متدینان و مذهبى‌ها دیده‌اند و حتى گاه با چند نفر مذهبى خلافکار معاشر بوده‌اند و همین امر سبب سرخوردگى آنها از مذاهب آسمانى و گرایش به فرقه‏ های عرفانى کاذب شود.
  3. عوامل سیاسى یکى از پررنگ‌‏ترین امورى است که به پیدایش عرفان‏هاى کاذب کمک کرده است؛ زیرا از یک ‌سو، پیروان این عرفان‏‌ها ورود در مسائل سیاسى و به‏‌ویژه امورى مانند جهاد را ممنوع مى‏‌شمرند و به این شکل و در کنج عافیت، علاقه خود را به معنویت به ‌صورت کاذبى اشباع مى‌کنند و هم مزاحمتى براى جهان‏خواران و مستکبران عالم ندارند.[۲]

در زمان حیات ائمه معصومین علیهم السلام نیز، همواره فرقه‏ ها و نحله‏ های انحرافی با افکار الحادی و مخالف دین وجود داشته‏ اند که از طریق دستگاه‏ های حاکم و خلفای ظالم پشتیبانی می‏ شدند و با ظاهرسازی و عوام فریبی، سعی در اغوا و دور ساختن مردم از تعالیم اصیل اسلامی و آسمانی می‏ نمودند. به همین سبب، ائمه هدی علیهم السلام با درایت و هوشمندی و با روشن‏گری و بصیرت‏ افزایی، پیوسته به مبارزه علیه این جریان‏ های انحرافی و دروغین می‏ پرداختند و با تبیین ماهیت و پشت پرده این فرقه‏ های گمراه و بیان ویژگی‏ ها و شاخص‏ های عرفان اصیل، می‏ کوشیدند تا مسلمانان را از این آسیب‏‏ ها و گمراهی‏ ها حفظ نموده و به فلاح و رستگاری راستین رهنمون شوند.

امامان معصوم علیهم السلام به یاران و شاگردان خود هشدار می‏ دادند که مبادا فریب عبادت ‏های طولانی و جلوه‏ گری‏ های معنوی و اشک چشم آدم‏ها را بخورید؛ زیرا ممکن است که به این عبادات عادت کرده باشند یا بخواهند مردم را فریب دهند. بلکه به میزان ایمان و تقوا، ولایت‏مداری، عقلانیت، صداقت، امانت‏داری، مسئولیت ‏پذیری، جوانمردی، عفت و پاکدامنی، ظلم‏ ستیزی و… آنها بنگرید و با این ملاک‏ها ایمان و معنویت آدم‏ها را ارزیابی کنید نه با طول سجود و رکوع و عبادت‏ های ظاهری‏ شان. در ادامه بحث به نمونه‏ هایی از این روایات اشاره ‏شده است:

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: «مَن عمِلَ فی بِدعهٍ خَلاّهُ الشّیطانُ و العِبادهَ و ألْقى علیهِ الخُشوعَ و البُکاءَ؛[۳]  هر کس به بدعتى عمل کند، شیطان او را با عبادت تنها مى ‏گذارد و حالت خشوع و گریه بر او مى‏افکند.»

نیز فرمودند: «إذا تَمَّ فُجورُ العبدِ ملَکَ عینَیهِ فبکى مِنهُما متى شاءَ؛[۴] هرگاه گناه‏کارىِ بنده به اوج رسد، اختیاردار چشمان خود مى ‏شود و هرگاه بخواهد از آنها اشک مى ‏گیرد.»

امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمودند: «یا کمیل! اُقْسِمُ باللّهِ لَسَمِعتُ رسولَ اللّه صلى الله علیه و آله یقولُ: إنَّ الشَّیطانَ إذا حَملَ قوما علَى الفَواحِشِ مِثلِ الزِّنا و شُربِ الخَمرِ و الرِّبا و ما أشبهَ ذلکَ مِن الخَنى و المَأثَمِ حَبَّبَ إلَیهِمُ العِبادهَ الشّدیدهَ و الخُشوعَ و الرُّکوعَ و الخُضوعَ و السُّجودَ، ثُمّ حَمَلهُم على وَلایهِ الأئمَّهِ الّذینَ یَدْعونَ إلَى النّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَهِ لایُنْصَرُونَ‌؛[۵] ای کمیل! قسم به خدا که شنیدم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى‏ فرمود: هرگاه شیطان مردمى را به ارتکاب زشتی‏ هایى همچون زنا، میگسارى، ربا خوارى و پلیدی‏ ها و گناهانى اینچنین وا دارد، عبادتِ شدید و خشوع و رکوع و خضوع و سجود را محبوب آنان مى‏ گرداند و سپس ایشان را به ولایت و پیروى از پیشوایانى وادار مى ‏کند که به دوزخ فرا مى ‏خوانند و روز قیامت یاوری نخواهند داشت.»

از این روایات استفاده می‏ شود که گاهی برخی‏ افراد که غرق در گناه و انحراف اخلاقی و اعتقادی هستند، ممکن است نسبت به امور عبادی و معنوی گرایش پیدا کنند. این مساله می‏تواند بسیار رهزن و گمراه‏ کننده باشد، هم برای خود فرد که گمان کند در مسیر درستی گام برمی‏دارد و هم سبب اغفال ساده‏ اندیشان و ظاهربینان و گرایش آنان به افکار و رفتارهای انحرافی و الحادی گردد. غافل از این که این حال به‏ ظاهر معنوی نه ناحیه خداوند رحمان بلکه از جانب شیطان است. ممکن است پرسیده شود: این دو امر (گرایش به معنویت و پیروی شیطان) چگونه قابل جمع است؟ چطور ممکن است انسان در حال دعا و مناجات با پروردگار عالم باشد و اشک بریزد ولی گفته شود که این اشک و حال شیطانی است نه رحمانی؟ این عبادت‏ ها مُبعِّد است نه مُقرِّب؟

در پاسخ باید چنین گفت که: در آیین مقدس اسلام قبولی و کمال اعمال انسان شرط و شروطی دارد که اگر تحقق نیابند، عمل وی مورد قبول درگاه الهی و موجب قرب به پروردگار عالمیان نمی‏گردد. از جمله مهم‏ترین این شروط ایمان است. نداشتن ایمان، مایه تباهی اعمال است: «وَ مَنْ یکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ» (مائده، ۵)؛ کسى که انکار کند آنچه را باید به آن ایمان بیاورد، اعمال او تباه مى‏ گردد.

شرط بعدی، ولایت است: در حدیثی از امام صادق علیه السلام می‏خوانیم: «فَمَنْ لَمْ یَتَوَلَّنَا لَمْ یَرْفَعِ اللَّهُ لَهُ عَمَلا؛ [۶] هر کس ولایت ما را نپذیرد، خدا هیچ عملی از او قبول نمی‏ کند.»

شرط سوم، تقواست: «إِنَّما یتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِین (مائده، ۲۷) خدا تنها از اهل تقوا می‏ پذیرد.» تقوا یعنی انجام واجبات و ترک گناهان. بنابراین اگر کسی التزام عملی نسبت به انجام واجبات الهی و دوری از گناهان نداشته و حدود الهی را رعایت نکند، طبق این آیه کریمه هیچ یک از اعمال وی پذیرفته نمی‏ شود. چنانکه رسول گرامی اسلام صلى الله علیه و آله می‏ فرمایند: «مَن إغتاب مسلمًا أو مسلمهً لم‏یَقبل الله صلاتَه ولا صیامَه أربعین یومًا و لیلهً، إلا أن یغفر له صاحبُه (مجلسی، بحار، ج۷۲، ص۲۵۸)؛ هرکس غیب مرد یا زن مسلمانی بکند، خداوند نماز و روزه او را تا چهل روز و شب قبول نمی ‏کند مگر اینکه شخصی که غیبتش را کرده حلالش نماید.» یا امام رضا علیه السّلام می‏فرماید: «مَن صلّی و لم‏یُزَکِّ، لم‏تُقبَل صَلوتُه»؛ [۷] هر کس نماز بخواند ولی زکات نپردازد، نمازش قبول نمی‏شود. » امام صادق علیه السّلام نیز می‏فرماید: «انّ سوء الخلق یفسد العمل کما یفسد الخّل العسل؛[۸] همانا بداخلاقی با مردم عمل را فاسد می‏ کند چنانکه سرکه عسل را فاسد می ‏کند.» و ده‏ ها و صدها مورد دیگر که قبولی اعمال عبادی و غیرعبادی بندگان را مشروط به اموری کرده است.

بنابراین گاهی انسان به اشتباه تصور می‏کند که آدم خوبی است و مشغول عبادت و بندگی خداوند است، حال آن که در واقع و نفس الامر چنین نیست و گام در مسیر گمراهی و تباهی گذاشته و پیرو شیطان گشته است. همان‏طور که آیات ۱۰۳ و ۱۰۴ سوره مبارکه کهف به این حقیقت آشکار اشاره می‏ کند: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالا، الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا؛ بگو: آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانی هستند؟ آنها که تلاش‏ هایشان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده، با این حال می‌پندارند کار نیک انجام می‌دهند!»

در واقع، این امر از حربه‏ ها و تدلیس‏ های شیطان است برای حفظ بندگان خود در دام‏هایی که برایشان گشوده است. در چنین مواردی شخص در حالی که به فسق و فجور مشغول هست، حال خوش معنوی هم پیدا می‏کند تا احساس گناه و عذاب وجدان سراغش نرود و گناهان خود را کوچک و بی‏ اهمیت شمرده و درصدد اصلاح و جبران و توبه برنیاید.

از آنچه بیان شد تا حدودی روشن می‏شود که دینداری واقعی و حرکت در صراط مستقیم، نیازمند التزام عملی به همه ابعاد دین (و پرهیز از نگاه کاریکاتوری به دین و مناسک دینی)، مراقبت دائمی، هوشیاری و آگاهی از دام‏ ها و حیله‏ های شیطان است و تا لحظه مرگ و خروج جان از بدن، ابلیس رانده شده از درگاه الهی هرگز بی ‏خیال انسان‏ و نا امید از گمراه کردن و سلب ایمان از او نخواهد شد.

برای روشن شدن بهتر تعارض بین گرایش به امور عبادی و معنوی و پیروی شیطان به چند نمونه عینی از زندگی روزمره مردم اشاره می‏کنیم:

به یاد دارم سال‏ها پیش در سفری که با اتوبوس بین شهری از تبریز به قم مشرف می ‏شدم، در بین راه اتوبوس برای نماز و شام نگه داشت. در آن سفر تنها بودم و خانواده همراهم نبود، لذا با خود گفتم خوب شد! امشب فرصت کافی دارم تا یک نماز با آرامش و حضور قلب و بدون عجله بخوانم! (چون نمی‏ خواستم شام بخورم، حدود نیم ساعت فرصت داشتم) وضو گرفته و وارد نمازخانه رستوران شدم، کسی نبود (و البته در مدت حضورم در نمازخانه کسی برای اقامه نماز نیامد!) با توجه و آرامش خاصی اذان و اقامه گفته و با توجه و حضور قلب نماز مغرب را خواندم. نافله‏ های نماز مغرب را هم خواندم و سپس با همان حال نماز عشا را نیز خواندم و کمی هم مشغول تعقیبات شدم. از این همه حضور قلب و آرامش در شگفت بودم و با خود می ‏گفتم: چرا امشب مثل خیلی از اوقات دیگر از شیطان و حواس ‏پرتی خبری نیست! نکند از اولیای الهی شدم و خودم خبر ندارم! در این فکر بودم که راننده صدا زد: مسافرین تبریز- قم سوار شوند. سجده شکری کرده و از جای خود برخاستم و کفش ‏هایم را از جا کفشی برداشته و بر زمین گذاشتم که ناگهان چشمم به دیوار پشتی افتاد که نوشته بود: قبله!! ای وای! من تمام این مدت نمازم را پشت به قبله خوانده بودم و تازه متوجه شدم چرا شیطان کاری به کارم نداشت. با عجله برگشتم و به سرعت و در حد اکتفا به واجبات، نماز مغرب و عشا را دوباره خواندم و سریع به سمت اتوبوس برگشتم که دیگه داشت حرکت می‏کرد و به خاطر تأخیرم کلی بد و بیراه و ناسزا از راننده و مسافرین شنیدم!

بله، وقتی عملی از بیخ و بن باطل باشد، شیطان کاری به کار ما نخواهد داشت و انسان خیال می‏ کند که مشغول عبادت و بندگی است در حالی که چنین نیست.

وقتی در برخی از مجالس روضه خانگی صدای بلند مداحی و روضه تا دیر وقت مزاحم استراحت و آرامش همسایه‏ ها می‏ شود یا زمانی که برخی از هیئات مذهبی و دسته‏ جات عزاداری تا نیمه شب در کوچه و خیابان‏ شهر با راه ‏بندان و ایجاد سرو صدا (به‏ وسیله سیستم صوتی قوی، طبل، سنج، شیپور و…) و سلب آرامش از مردم به خیال خود مشغول عزاداری و عرض ارادت به اهل بیت‏ علیهم السلام هستند، باید بدانیم که این اعمال برخلاف مشی و مرام آن بزرگوران بوده و هرگز موجب رشد معنوی و نزدیکی ما به ایشان نخواهد شد.

یا فرزندی را در نظر بگیرید که برخلاف رضایت والدین به سفر زیارتی اربعین، مشهد مقدس و راهیان نور و امثال آن رفته باشد. طبق گفته همه فقها چنین سفری، سفر معصیت هست و نماز هم باید کامل خوانده شود. حال در طول این سفر اگر اشک و حالی هم به سراغ انسان بیاید، قطعا این اشک و حال مقرّب و موجب رشد و سازندگی نخواهد بود.

گاهی در سفرهای زیارتی دسته‏ جمعی، اعضای گروه با هم قرار می گذارند که مثلا دو ساعت زیارت کنیم و سر ساعت فلان کنار اتوبوس باشیم. بعد می‏بینی برخی‏ ها دیرتر می‏آیند و وقتی از آنها سؤال می‏ شود که چرا این همه دیر کردید و بقیه زائرین را جلوی آفتاب و تو این گرما معطل خود کردید؟ ممکن است پاسخ ‏دهند که خیلی شرمنده! دقیقه نودی حال خوبی پیدا کردیم و گفتیم چند دقیقه بیش‏تر زیارت کنیم! ولی باید دانست که این اشک و حال هنگامی که همراهانتان بیرون منتظر شما هستند، اشک و حال رحمانی نیست و ارزش معنوی ندارد.

با توجه به آنچه گفته شد، مهم‏ترین ملاک‏ها و شاخص ‏های معنویت راستین و عرفان اصیل شیعی را می ‏توان چنین برشمرد:

شاخص‌ها و ویژگی‌های عرفان اصیل شیعی:

  1. توحیدمحوری: اصل توحید و خداشناسی، مبنایی‌ترین اصل در معارف دینی است که همه معارف دیگر دینی با واسطه و بدون واسطه بر روی آن بنا شده است. توحید به منزل ریشه‌ای است که دیگر اصول دین و فروع آن، ساقه و شاخه‌ها و میوه‌های این ریشه می‌باشند. به بیان دیگر، «توحید» حرف اوّل و آخر دین است و همه پیامبران الهی هدف اصلی خود را دعوت به توحید و عبودیت خداوند قرار می‌دادند. توحید همچون یک دانه درشت تسبیح در مقابل بقیّه دانه‌ها نیست، بلکه همچون ریسمانی است که تمام دانه‌ها را به هم می‌پیوندد. [۹] چنانکه امام صادق علیه السلام می ‏فرمایند: «إن الله تبارک‏وتعالى أَقسم بعزّته وجلاله أن لا یُعذّب أهلَ توحیدِه بالنّار أبداً؛[۱۰] خداوند تبارک و تعالی به عزت و جلال خود سوگند خورده است که هرگز اهل توحیدش را با آتش دوزخ عذاب نخواهد کرد.»

امام رضا علیه السلام نیز در حدیث معروف سلسله الذهب به اهمیت توحید اشاره کرده از قول خداوند متعال نقل می‏ فرمایند که: «[کلمه] لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ حِصْنی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنی اَمِنَ مِنْ عَذابی، …؛[۱۱] [کلمه] لا اله الا اللّه دژ محکم من است، پس هر کس وارد این دژ محکم من شود از عذابم در امان است».

  • عبودیت و بندگی: هدف از عرفان شیعی رسیدن به مقام عبودیت است. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ اِلَّا لِیَعْبُدُون.» (ذاریات، ۵۶) در عرفان، بزرگ‌ترین کرامت وجودی و سلوکیسالک الی الله، بنده خدا بودن و عبدالله شدن است.  حضرت امام خمینی (ره) در این زمینه می‏فرماید: «در مصباح الشّریعه است: قال الصّادق علیه السّلام: العبودیّه جوهره کنهها الرّبوبیّه، فما فقد من العبودیّه وجد فی الرّبوبیّه و ما خفى من الرّبوبیّه أصیب فی العبودیّه؛ [بندگى گوهرى است که باطن آن ربوبیت است، پس هر چه از بندگى به دست نیامده باشد در ربوبیت یافته مى‌شود و هر چه از ربوبیت پوشیده و پنهان باشد، در بندگى حاصل مى‌گردد.] کسى که با قدم عبودیّت سیر کند و داغ ذلّت بندگى را در ناصیه خود گذارد، وصول به عزّ ربوبیّت پیدا کند. طریق وصول به حقایق ربوبیّت سیر در مدارج عبودیّت است و آنچه در عبودیّت از انّیّت و انانیّت مفقود شود در ظلّ حمایت ربوبیّت آن را مى‌یابد، تا به مقامى رسد که حق تعالى سمع و بصر و دست و پاى او شود، چنانچه در حدیث صحیح مشهور بین فریقین وارد است. …  باید دانست که عبودیّت مطلقه از اعلى مراتب کمال و ارفع مقامات انسانیّت است … و جز با قدم عبودیّت نتوان به معراج حقیقى مطلق رسید.»[۱۲]
  • شریعت محوری و التزام عملی به مناسک دینی: در عرفان شیعی، سلوک بر مدار شریعت است و سیر و سفر معنوی تنها طبق باید و نبایدهای الهی و وحیانی است؛ زیرا در چنین عرفانی اصالت از آن شریعت است. در آیات متعددى از قرآن بر اطاعت از خدا و رسول و پیروى نکردن از غیر خدا و رسول تأکید شده است. از جمله: «اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَلا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ» (اعراف، ۳۰)؛آنچه را از جانب پروردگارتان به سوى شما فرو فرستاده شده است، پیروى کنید و از اولیا (و معبودهاى دیگر) پیروى مکنید. نیز آیه شریفه: «هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ» (انعام، ۱۵۳)؛ این است راه راست من؛ پس از آن پیروى کنید و از راه‏ هاى پراکنده [دیگر] پیروى نکنید، که شما را از طریق حق دور مى‌سازد.

پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمودند: «لایُقبَلُ قَولٌ إلاّ بعملٍ و لایُقبلُ قَولٌ و لاعملٌ إلاّ بنِیّهٍ و لایُقبلُ قَولٌ و عملٌ و نِیّهٌ إلاّ بإصابَهِ السُّنّهِ؛ [۱۳] هیچ گفتارى جز با کردار پذیرفته نمى ‏شود و هیچ گفتار و کردارى جز با نیّت پذیرفته نمى ‏شود و هیچ گفتار و کردار و نیّتى پذیرفته نمى ‏شود جز آنکه مطابق با سنّت باشد».

در اهمیت عمل به واجبات و مستحبات در رسیدن انسان به مقام قرب الهی، ابان بن تغلب از امام باقر علیه‌السلام نقل می‏کند که خداوند جلّ جلاله در حدیث قدسی می‏فرماید: «… ما یتقرب إلّی عبد من عبادی بشیء أحب إلیّ ممّا افترضت علیه و إنّه لیتقرّب إلیّ بالنافله حتّى أُحبّه، فإذا أحببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به و یده التی یبطش بها، إن دعاتی أجبته و إن سألنی أعطیته؛[۱۴] هیچیک از بندگانم به چیزى محبوب‏تر از انجامِ آنچه بر او واجب کرده‏‏ام، به من تقرب نجوید و او همواره با انجام نوافل به من نزدیک شود تا آنجا که من او را دوست بدارم و هنگامى که او را دوست بدارم، گوش او شوم که با آن می‏شنود و چشم او گردم که با آن ببیند و زبانش شوم که با آن سخن گوید و دست او گردم که با آن بگیرد، اگر مرا بخواند اجابتش کنم و اگر از من خواهشى کند به او بدهم.»

  • موافقت با عقل: اگر عارف با استناد به مکاشفات خود چیزی را ادعا کند کـه عقل برهانی و برهان عقلی آن را محال شمارد و بـه نادرستی‌اش فتوا دهد، از او پذیرفته نخواهد شد. در واقع، آنچه عارف با استناد به تجربهٴ عرفانی خود بیان می‏کند، سه گونه می ‏تواند باشد:

الف. عقل‏ پذیر که برهان عقلی بر تأیید و تصویب آن گواهی می ‏دهد؛

ب. عقل ‏گریز که برهان عقلی، نه آن را نفی می‏کند و نه اثبات و در نتیجه عقل به تنهایی نسبت به درک آن عاجز است؛

ج. عقل ستیز که برهان عقلی بر نفی و بطلان آن گواهی می‏دهد و آن را محال می‏شمارد.

گفته می ‏شود نوع اخیر در عرفان راه ندارد و عارف باید از آن بپرهیزد؛ هرچند راه برای نوع دوم باز است؛ چرا که کشف و شهود عارفان خود منبعی مستقل برای معرفت بـه شمار می‏رود.

از نظر آیت الله جوادی آملی، بهتر و بلکه ضروری و لازم است که انسان پیش از گام نهادن در سلوک، حکمت بیاموزد؛ چرا که در این صورت، «هم توان تشخیص صحت یافته‏ های خـود را دارا است و هم شوق و طلب مراتب عالیه را در خود زنده می ‏یابد و لذا هرگز در نیمهٴ راه متحیر نمی‏ ماند، بلکه با استفاده از براهین حِکَمی بر رفع تحیر دیگرانی که در راه بازمانده‏ اند نیز می‏ پردازد.» از اینجا معلوم می ‏شود که تحصیل حکمت نظری برای سالک علاوه بر سنجش درستی و نادرستی شهودهایش، فواید دیگری نیز دارد که مهم‏ترین آنها، مـانع شدن از توقف سالک در میانه ‏های سلوک و توهم به پایان بردن راه، پیش از دستیابی بـه کمـال نهایی است. [۱۵]

در روایات هم عقلانیت لازمه دین‏داری به شمار رفته است، چنان‏که امام صادق علیه السلام در این‏باره فرمودند: «مَنْ کانَ عاقِلاً، کانَ لَهُ دِینٌ وَ مَنْ کانَ لَهُ دِینٌ، دَخَلَ الْجَنَّهَ؛ [۱۶] کسى که عاقل باشد دین دارد و کسى که دین داشته باشد داخل بهشت مى‏ شود. » امام کاظم علیه‌السّلام نیز فرمودند: «یا هشام إنّ لله علی الناس حُجتین: حجهً ظاهرهً و حجهً باطنهً، فأما الظاهرهُ فالرُسُل و الانبیاء و الأئمّه و اما الباطنهُ فالعقولُ؛[۱۷] ‌ای هشام! خدا بر مردم دو حجت دارد: حجت آشکار و حجت پنهان. حجت آشکار، رسولان و پیغمبران و امامان هستند و حجت پنهان، عقل مردم است. »

  • مطابقت با فطرت: مرحوم علامه مصباح‏ یزدی در این زمینه می ‏فرماید: “یکى از ویژگى‌هاى عرفان صحیح و حقیقى، مطابقت آن با فطرت انسانى است. در این باره توجه به این نکته راه‌گشا است که اصولا ریشه و اصل حقیقت عرفان که «قرب به خدا» و «رؤیت و شهود حضور او» است گرایشى فطرى است. این مسأله در جاى خود بیان شده است که «خداگرایى»، «خداجویى»، «خداشناسى» و «خداپرستى» امرى است که از نهاد و فطرت انسان برمى‌خیزد. بنابراین، راهى که ما را به این هدف مى‌رساند برخلاف فطرت انسانى نخواهد بود. حکم مذکور درباره اصل اسلام و سایر ادیان آسمانى نیز صادق است و یکى از نشانه‌هاى ادیان باطل همین است که مشتمل بر افکار و قوانینى هستند که با فطرت انسانى سازگار نیست. قرآن کریم درباره مطابقت ادیان الهى با فطرت انسانى مى‌فرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لاتَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّم (روم، ۳۰)؛ پس روى خود را با گرایش تمام به حق، به سوى دین کن، با همان سرشتى که خدا، مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدا، تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار.» در روایات، در تفسیر این آیه آمده است که: یعنى آنها را بر فطرت توحید آفرید.” [۱۸]
  • صداقت و امانت‌داری: رسول مکرم اسلام صلى الله علیه و آله فرمودند: «لاتَنْظُرُوا إِلَى کَثْرَهِ صَلاتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ وَ کَثْرَهِ الْحَجِّ وَ الْمَعْرُوفِ وَ طَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّیْلِ، انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَهِ؛ [۱۹] به زیادى نماز و روزه و حج و نیکى و وِرد و ذکر شبانه مردم نگاه نکنید، بلکه به راست‏گویى و امانت‏دارى آنان توجه نمایید. »
  • جوانمردی: على علیه السلام فرمودند:«لاخَیْرَ فى دینٍ لَیْسَ لَهُ مُرُوه؛ [۲۰] دینى که مروّت ندارد، خیرى در آن نیست.» نیز: «الإمامُ الصّادقُ علیه السلام لَمّا سُئلَ عَنِ المُروءَهِ: لایَراکَ اللّهُ حَیثُ نَهاکَ و لا یَفقِدُکَ مِن حَیثُ أمَرَکَ؛[۲۱] از امام صادق علیه السلام پرسیدند: مروّت چیست؟ حضرت فرمودند: مروّت آن است که خدا تو را آنجا که نهى فرموده نبیند و آنجا که امر نموده بیابد.»
  • استکبار ستیزی، مبارزه با ظلم و بی ‌عدالتی: مگر می‏شود پیامبری مامور به ابلاغ وحی و دعوت مردم به توحید و اطاعت از خداوند متعال و نفی شرک و بت‏پرستی و مخالفت با هواهای نفسانی باشد، بی‏آنکه با مخالفت مستکبران و زورگویان و ستمگران و انسان‏ های بوالهوس روبه‏ رو نشوند. اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله فاقد روحیه استکبارستیزی بودند، دچار آن همه مشکلات و گرفتاری‏ها در مکه و غزوات و جنگ‏های پی در پی در مدینه نمی‏شدند. لذا به یقین، تمامی انبیای الهی روحیه استکبارستیزی و مبارزه با ظلم و بی‌ عدالتی داشته‏ اند و رهروان و پیروان واقعی این بزرگواران نیز باید از این روحیه برخوردار باشند و همین امر معیار خوبی برای شناخت معنویت و عرفان راستین از معنویت دروغین است.

چنان‏که در قرآن کریم آمده است که «اَلَّذِینَ ءَامَنُواْ یُقَاتِلُونَ فیِ سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ یُقَاتِلُونَ فیِ سَبِیلِ الطَّغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِیَاءَ الشَّیْطَنِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا» (نساء، ۷۶)؛ کسانی که ایمان دارند در راه خدا پیکار می‏کنند و آنها که کافرند، در راه طاغوت. پس شما با یاران شیطان پیکار کنید؛ زیرا نقشه شیطان، ضعیف است.»

به بیان دیگر، معنویت اصیل شیعی حماسه ساز است نه حماسه سوز و این معنویت برخاسته از مکتب عاشورا و شهدای کربلاست که جلوه‏ های زیبای آن را در هشت سال دفاع مقدس و در جبهه های حق علیه باطل نظاره گر بودیم و همچنان ادامه دارد.

  • معیار نبودن کشف و کرامت برای قرب الهی: در عرفان اصیل شیعی کشف و کرامت شاخص و ملاک کلی و همیشگی برای ارزیابی عیار معرفت و معنویت و دلیل بر مقامات بالای معنوی و سلوکی افراد به شمار نمی‏ رود، چرا که اولا گاهی ممکن است خداوند متعال مصلحت نداند برخی از بندگان برگزیده ‏اش دارای چنین مکاشفات و مشاهداتی بشوند و به قول یکی از اهل معرفت در چنین مواردی به حساب فرد واریز می‏ شود و نقدی پرداخت نمی ‏شود. ثانیا دلایلى در دست است که نشان ‌دهنده عمومیت مکاشفات در هر دو گروه است، زیرا هنگامى که براثر ریاضت‏‌ها، نفس قدرت و قوت پیدا کند و تمرکز کافى براى آن حاصل شود ـ از هرکس که باشد ـ ممکن است بعضى از این نوع مکاشفات براى صاحبش پیدا شود. [۲۲]

برای نمونه، از عالم ربانی حضرت آیت‏الله مرحوم حاج سید موسى زرآبادى قزوینی (۱۲۹۴-۱۳۵۳ق) نقل است که فرمود: «در قزوین امام جماعت بودم و به سیر و سلوک مشغول شدم. در آن هنگام به ‌تدریج مکاشفاتى براى من پیدا شد به گونه‌اى که در و دیوار براى من حائل نبود و از پشت دیوار اشخاص را مى‏‌دیدم. یک روز در عالم مکاشفه ندایى شنیدم که مى‏گفت: این مقدار اعمال ظاهرى بس است اگر مى‏‌خواهى به مقامات بالاتر برسى باید این کارها را کنار بگذارى! من گفتم: نماز و روزه و مانند آن را که از طرق معتبر از پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) به ما رسیده است کنار بگذارم!؟ من دست از آن بر نمى‏‌دارم. دوباره ندا آمد: اگر دست بر ندارى تمام این مقامات از شما گرفته مى‏‌شود. من گفتم: به جهنم! تا این را گفتم دیدم تمام آن حالات از من گرفته شد و مانند افراد عادى شدم. فهمیدم آن مکاشفات، شیطانى بوده است و تصمیم گرفتم که به دستورهاى شرع و آداب و سنن تا حد توان عمل کنم. پس از مدتى عمل به این دستورات حالتى براى من حاصل شد که حالات قبلى در مقابل آن مانند قطره‌اى در مقابل دریا بود.» [۲۳]

بنابراین ممکن است افرادی از طریق شیطان و ریاضت‏ های شیطانی به بعضی مقامات به ظاهر معنوی برسند و موفق به اظهار امور خارق العاده مانند مکاشفه و خبر از غیب و… شوند.

اما چگونه مى‏‌توان مکاشفات رحمانى را از مکاشفات شیطانى بازشناخت؟

بهترین راه شناخت این است که نگاه به صفات و حالات و اعتقادات صاحب مکاشفه کنیم، هرگاه انسانى با تقوا و با ایمان و مؤدب به آداب دینى بود، روشن مى‏‌شود که مکاشفه او الهى است. ولى اگر از افراد بى ‌ایمان و آلوده به رذایل اخلاقى و یا فرصت‏‌طلب و دنبال منافع مادى بود، معلوم مى‏‌شود مکاشفه او شیطانى است و دامى است براى فریب دیگران و رسیدن به مقاصد نامشروع که از طریق ریاضات غیرشرعى براى او حاصل شده است.

درباره خود انسان نیز همین‌گونه است؛ اگر در حالى که آلوده به گناهان مختلفى است مکاشفه ‌اى براى او پیدا شد باید بداند این مکاشفه، شیطانى است. اما اگر در مسیر تقوا گام بر مى‏‌دارد و حلال و حرام الهى را کاملاً رعایت مى‌کند، معلوم مى‏‌شود مکاشفه رحمانى است. این معیار خوبى براى شناختن این دو نوع مکاشفه از یکدیگر است. [۲۴]

جهات مشترک عرفان‏هاى کاذب:

با تمام اختلافاتى که این فرقه‌‏ هاى نوظهور و عرفان‌‏هاى کاذب با هم دارند در چند جهت مشترک‌اند:

  1. همه از برنامه ‏هاى مذاهب آسمانى که به زعم آن‌ها سخت و مشکل است گریزان‏‌اند و به گمان خودشان درب رابر آنها آزادى زیادى در عین دین ‌دارى مى‏ خواهند.
  2. همه آن‌ها در این مسأله متفق‌اند که باید رابطه خود را با علماى دین قطع کنند و آنها را راهزن راه خود به‌ سوى خدا مى‏ دانند.
  3. همه یا غالب آنها در مسائل اجتماعى یا سیاسى بى‌تفاوت‌اند و هرگز حاضر نیستند به خاطر آنها فداکارى یا مبارزه کنند و همین است که آنها را باب طبع جهان‌خواران و دولت‌هاى استعمارى کرده است.
  4. غالب آنها پیشوایان خود را تا سرحد پرستش اطاعت مى‌کنند و گاه احترامى براى آنها بیش از آنچه ما براى پیغمبران الهى قائل هستیم، قائل‌اند.
  5. همه آنها آداب و رسومى براى خود مى‌سازند که نه ‌تنها در ادیان آسمانى نیست بلکه منطقى و قابل قبول عقلاى جهان نیز نمى‌باشد.
  6. همه یا غالب آنها با استدلالات عقلى مخالف‌اند و عقل را راهزن این راه مى‌دانند، عشق و احساسات را حاکم بر همه ‌چیز و عقل را حاکم معزول مى‌پندارند، علوم دینى را قیل ‌و قالى بیش نمى‌دانند که نه از آن کیفیتى حاصل مى‌شود و نه حال و همین امر، راه را بر ضد و نقیض‌گویى آنها هموار مى‌سازد و هرگاه کسى بر آنها ایراد گیرد که این سخن یا این‌ گونه آداب عقل ‌پسند نیست مى‌گویند: این راه، راه عشق است نه راه عقل.
  7. سران آنها براى اغفال پیروان خود ادعاهاى عجیبى دارند و کارهایى فوق کرامات اولیاء الله براى خود قائل‌اند و گاه از ارتباط با ارواح آسمانى و یا گروه اجنه و شیاطین و فرشتگان خبر مى‌دهند و همین‌ها پیروان نادانشان را به پیروى بى‌قید و شرط وا مى‌دارد.[۲۵]

منابع:

  • امام خمینی، روح الله؛ آداب الصلاه؛ تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، ۱۳۷۸، چاپ هفتم.
  • شبیری زنجانی، سیدموسی؛ جرعه‏اى از دریا، ج ۲؛ قم: موسسه کتابشناسی شیعه، ۱۳۹۱٫
  • شیروانی، علی؛ راه‏های راستی آزمایی در مکاشفات عرفانی؛ فصلنامه اسراء، سال سوم، شماره اول، پیاپی پنجم، پاییز ۱۳۸۹، ص ۸۵-۹۵٫
  • مصباح یزدی، محمدتقی؛ در جستجوی عرفان اسلامی؛ قم: مؤسسه امام خمینی، ۱۴۰۱، چاپ هشتم.
  • مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ عرفان اسلامی، ج۱(شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)؛ قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب علیه السلام، ۱۳۹۵، چاپ دوم.

آذرماه ۱۴۰۲- تبریز

 [۱] دانش آموخته حوزه علمیه قم و معاون تهذیب و تربیت مرکز مدیریت استان آذربایجان شرقی.

[۲] اقتباس از: مکارم شیرازی، عرفان اسلامی، ج۱، ص ۳۳۱ و۳۳۲٫

[۳] علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص ۲۱۶٫

[۴] ری شهری، میزان الحکمه، ج۱، ص ۵۱۵٫

[۵] علامه مجلسی، همان، ج۷۷، ص۲۷۴٫

[۶] شیخ کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۳۰٫

[۷] علامه مجلسی، بحار، ج ۹۶، ص ۱۲٫

[۸] کلینی، همان، ج ۲، ص۳۲۱٫

[۹] اقتباس از: مکارم شیرازى، پیام امام امیر المؤمنین علیه السلام، ج۱، ص ۲۷۶-۲۷۸٫

[۱۰] شیخ صدوق، التوحید، ص۲۰٫

[۱۱] همان، ص ۲۵٫

[۱۲] امام خمینی، آداب الصلاه، ص۸-۱۰٫

[۱۳] شیخ طوسی، امالی، ص۳۸۶٫

[۱۴] شیخ حرعاملی، وسائل الشیعه، ج۲، ص۷۲٫

[۱۵] تلخیص و اقتباس از: شیروانی، مقاله «راه ‏های راستی‏ آزمایی در مکاشفات عرفانی»، ص۸۹ و۹۰٫

[۱۶] کلینی، کافى، ج۱، ص۱۱٫

[۱۷] همان، ص۱۶.

[۱۸] مصباح یزدی، در جستجوی عرفان اسلامی، ص ۱۳۷٫

[۱۹] شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۲ ص۵۱٫

[۲۰] تمیمی آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ص ۳۷۸، ش ۱۱۹٫

[۲۱]  ابن شعبه حرّانی، تحف العقول، ص ۳۵۹٫

[۲۲] مکارم شیرازی، عرفان اسلامی، ج۱، ص ۲۷۹٫

[۲۳] شبیری زنجانی، جرعه‏اى از دریا، ج ۲، ص ۴۷۸ و مکارم شیرازی، همان.

[۲۴] مکارم شیرازی، عرفان اسلامی، ج۱، ص۲۸۰٫

[۲۵] مکارم شیرازی، همان، ص۳۳۳ و ۳۳۴٫

لینک کوتاه : https://tahzib.ismc.ir/?p=3189

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.